آرشیو سه‌شنبه ۳ مهر ۱۳۹۷، شماره ۴۱۹۱
صفحه آخر
۱۶
روشنایی های شب

فردای دیروز

حسن لطفی

چقدر زمان زود می گذرد و چقدر دیر گذشت زمان را می فهمیم. توی دسته های عزاداری تاسوعا و عاشورای امسال، پسرهای فامیل را دیدم که چه زود قد کشیده و طبل و زنجیر اسباب بازی شان تبدیل به طبل و زنجیر واقعی شده بود. دیگر روی دوش پدرها یا دست در دست مادرها نظاره گر دیگران نبودند. خودشان وسط گودی بودند که تماشاچیان خردسال کم نداشت: تماشاچیانی که پهلو به پهلوشان دختران و پسران جوانی کیسه زباله به دست گرفته و نمی گذاشتند لیوان های خالی شده از شربت و شیر بر کف خیابان ها بیفتند و باری بر دوش دیگران بشوند.

دیگرانی که چند سالی است با دیدن خیابان های کثیف عزای دیگری نمی گیرند: البته سال به سال تعداد یاری دهندگان شان بیشتر می شود: یاری دهندگانی که در ردیف کسانی هستند که دریافته اند طرفدار حسین بن علی باید الگو باشد. در رعایت حق دیگران، در کمک به هم نوع، در دستگیری مستمندان و نیازمندان و در همه خوبی ها! این افراد درون دسته یا بیرون دسته دغدغه های بزرگ تری دارند. خوشبختانه آنها که می دانستند امروز، فردای دیروز است و دریافته بودند، بچه ها خیلی زود بزرگ می شوند کارشان را با فرهنگ سازی آغاز کردند: فرهنگی که به جای انتقاد بی عمل به عمل تاثیرگذار رسید.

به قول معروف به جای دشنام به تاریکی، شمع روشن کردند و به جای فحش به نادانان خیابان کثیف کن خود مبدل به سطل زبال متحرک شدند. به جای بیرون رفتن از صف مداحانی که عظمت و بزرگی عاشورا را درک نکرده اند، شعر و نوحه ای دیگر سرودند.

دم شان گرم! دم شان گرم که دانستند یک دست، تبدل به دست ها می شود. دم شان گرم که فهمیدند نوحه خوان یزد هم که باشی شعرت که نو باشد و چشم ها را که بشویی، باعث می شوی دیگران هم جور دیگر ببینند. دم شان گرم که باعث شدند عزای حسین بن علی و یارانش به عزای رفتگران با دیدن خیابان های کثیف پیوند نخورد.

هر چند این آغاز راه است. هنوز تا رسیدن به لحظه ای همه ما چشم ها را بشوییم و عاشورا، زینب، حاشیه های یک عزاداری بزرگ، نذری و... جور دیگر ببینیم. فاصله بسیاری است. اما ملالی نیست عاشورای امسال افرادی که کمر همت به این تغییر بسته اند کم نداشت. افرادی که حواس شان به فردای امروز بود.