آرشیو پنجشنبه ۵ مهر ۱۳۹۷، شماره ۴۱۹۳
صفحه آخر
۱۶
شلیک از فاصله نزدیک

قفس تنگ

سید عبدالجواد موسوی

این روزها بازار مرگ ومیر هنرمندان داغ است. به ظاهر اتفاق مهمی نیست. هنرمندان هم مثل دیگر ابنای بشر روزی به دنیا می آیند و روزی از دنیا می روند. اما این ظاهر ماجراست. هنرمندان معنای این جهان بی معنایند و هر وقت هنرمندی از دار فانی رخت بر می بندد در حقیقت جهان بخشی از معنای خود را از دست می دهد و زیستن در جهان بی معنا هولناک است. شاید برای شما این حرف کمی عجیب باشد اما من هربار که مرگ و میر هنرمندان شدت پیدا می کند وحشت زده می شوم. این مرگ و میرها برای من یک نشانه است. نشانه روزهای نه چندان خوبی که قرار است از راه برسند و جهان را از اینکه هست وحشتناک تر کنند. آنکه می گفت شاعران نگاهبانان خانه وجودند درک و دریافتش از شاعری ورای وزن و قافیه بود. شاعر کسی است که درک و دریافتی شاعرانه از هستی دارد و به این اعتبار همه هنرمندان شاعرند. البته در معنای هنرمند به معنای امروزین و دیروزینش اختلاف بسیار است اما هرچه هست فعلا بضاعت ما همین است که هست. کسانی که برای ما در این روزگار عسرت خاطره ها ساختند و مارا برای لحظاتی هم که شده از روزمرگی رهانیدند غریبانه زندگی را ترک می کنند و مارا در این جهان تنها می گذارند و ما هم چنان دوره می کنیم روز را و شب را و هنوز را. این حرف ها به این معنا نیست که باید برای هنرمندان کاری کرد و آنان را پیش از آنکه با جهان وداع گویند ارج و قرب نهاد. این موضوع صرفا یک موضوع شخصی نیست. هنرمندان از وضع موجود دل خوشی ندارند و این نادلخوشی بیش از آنکه شخصی باشد به رواج ابتذال لجام گسیخته ای برمی گردد که فضا را برای نفس کشیدن تنگ می کند.

به تعبیر بلند مولانا عبدالقادر بیدل دهلوی:

زین پیش که دل قابل فرهنگ نبود

از پیچ و خم تعلقم ننگ نبود

آگاهی ام از هر دو جهان وحشت داد

تا بال نداشتم قفس تنگ نبود