آرشیو پنجشنبه ۵ مهر ۱۳۹۷، شماره ۴۱۹۳
پنج شنبه روز آخر نیست
۱۵
روشنایی های شب

تاواریش

حسن لطفی

نمی دانستم مهدی فخیم زاده خاطرات سینمای اش را کتاب کرده است. برایم چندان مهم هم نبود که بدانم. اگر هم می دانستم پیگیر کتابش نبودم. اما وقتی دوستی کتاب را که قطور هم هست برایم آورد و گفت: بخوان. تعجب کردم. دوستم اهل سینما نیست. با مهدی فخیم زاده هم سر و کاری ندارد. با این حساب می دانستم پی چیز دیگری است. حرفش را گوش کردم و حدود هشتصد و پنجاه صفحه کتاب را یک نفس تا ته خواندم. نثر روان، مرور یک برهه از تاریخ سینمای کشورمان و اتفاقات جذابی که این فیلمساز کهنه کار نوشته است سر جای خودش اما آن چیزی که در این کتاب برای من و رفیقم جالب بود، تلاشی بود که فخیم زاده برای ماندن در سینما انجام داده بود. تلاشی که اگر هر آدمی داشته باشد، نتیجه خوبی به دست می آورد. فرقی هم نمی کند این فرد چه کاره است. در زمانی که اوضاع بر وفق مراد نیست (مثل این روزها) این تلاش و صبوری بیش از هر زمان دیگری ضرورت پیدا می کند. در کتاب بخشی هست که فخیم زاده از شرایط سخت فیلم تاواریش می گوید. از اوضاع بد کشور ارمنستان که در آن فیلم را ساخته اند. از پایین آمدن ارزش پول در این کشور که وقتی واردش می شوند یک دلار360 روبل است، اما یک ماه بعد وقتی عازم مسکو شده اند به 750 روبل رسیده است.

یک ماه و نیم بعد که به مسکو برمی گردند 1300روبل شده و وقتی زمان برگشت شان می شود به 1800 روبل رسیده است. در کنار اینها سختی های ساخت فیلم هم هست، سختی هایی که تا ابد نمی ماند. فیلم که در جشنواره فجر به نمایش در می آید مورد قبول عده ای (خصوصا وزیر وقت ارشاد – لاریجانی) قرار می گیرد و… کتاب که تمام می شود من هم مثل تاواریشم (رفیقم) احساس می کنم کتاب، کتاب زمانه ما است. زمان هایی که باید یادمان باشد، سختی ها مال یک دوره نیست. عبور از آن صبوری و تلاش و مقاومت می خواهد. دور گردون همیشه بر وفق مراد دیگران نمی ماند. نوبت ما هم می شود.