آرشیو سه‌شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۷، شماره ۴۱۹۷
جلد دوم
۷
سرمقاله

صبح به خیر آقای گاندی تولدتان مبارک

هومن بابک

«ساتیا» یا «راستی» از زیربناهای بنیادین اندیشه ماهاتما گاندی است که البته ریشه در فلسفه اوپانیشادی دارد. گاندی از این ترم فلسفی سود جست و بر مبنای آن سامانه ای سیاسی، ساختاری اجتماعی، تئوری اقتصادی و شیوه عملی مبارزاتی به نام «ساتیا گراها» بنیان نهاد که در جهان بی مانند است و بعد ها الگو و زیربنای جنبش های آزادی طلبانه افرادی چون «مارتین لوترکینگ»، «ماندلا» و «لخ والسا» و «دالایی لاما» شد. واژه ساتیا از ریشه «سات» در سنسکریت گرفته شده است که به معنای «هستی» و «وجود» است و بر همین اساس در نگرش فلسفی اوپانیشادها هیچ چیز به جز حقیقت هستی ندارد و آنجا که حقیقت رخ می نماید، دانش برین یا آگاهی ازلی پدید می آید که به آن «چیت» می گویند و از این آگاهی «آناندا» یا سرور یا رستگاری پدید می آید؛ از این رو اوپانیشادها خداوند را «سات- چیت- آناندا» می داند. گاندی درباره ساتیا و جهان بینی ای که این ترم فلسفی در ذهن او شکل داده است در هفته نامه «هریجان» می نویسد: «ادعا می کنم که از کودکی، هواخواه و سرسپرده حقیقت بوده ام. حقیقت در چشم من طبیعی ترین پدیده عالم بود. جست وجوی توام با نیایش من، شعار روشنگر «حقیقت، خدا است» را برایم به ارمغان آورد و آن را جایگزین شعار متداول تر «خدا حقیقت است» ساخت. می توان گفت که این شعار مرا قادر به دیدن چهره به چهره خدا کرده است. او را در تمامی نسوج و تار و پود وجود خود حس می کنم.» از دیدگاه گاندی، ساتیا تنها به این معنا نیست که راست بگوییم. حقیقت باید در همه ارکان زندگی در گفتار و کردار و پندار ما جریان داشته باشد و بر اساس کتاب مقدس بهاگاوادگیتا روش رسیدن به این مهم را «آبیاسا» یعنی توسل به پارسایی و تذهیب نفس ساختارمند و منظم و «وایراگیا» یعنی بی توجهی به همه علایق دیگر زندگی می داند. گاندی نه تنها درباره جهان بینی اش سخنرانی و صحبت می کند، بلکه خود نمونه کامل و عملی از آن است؛ آنچنان که بعدها این روش گاندی به عنوان یکی از سبک های زندگی در هند پذیرفته شد و هنوز هم ادامه دارد. باوری باستانی در هند وجود دارد که به آن مقاومت بر اساس راستی نام نهاده اند. بر اساس این باور خداوند خیر مطلق است و اگر انسان بر مبنای دارما یا وظیفه اش به چیزی یا هدفی که می خواهد نمی رسد، از سر بی مهری خداوند نیست بلکه دلیل به مقصود نرسیدن آن، آلایش ذهنی و روحی فرد درخواست کننده است که آمادگی پذیرش مهر خداوند را ندارد. بنابراین به نیایش، ریاضت و حمد خدا روی می آورد تا آماده دریافت بخشش مینوی او شود. به این روش، نام مقاومت بر اساس راستی نهاده اند و گاندی شیوه ساتیاگراها را بر این قانون پایه ریزی کرد و روزه هایی که در زمان مبارزه سیاسی خود می گرفت و نافرمانی هایی مانند مالیات نمک یا بافتن پارچه کادی در همین چارچوب بود. او می گفت ساتیا، خداوند است و تاکید می کرد که پیروی از ساتیا به معنی پیروی از خداوند است. با همین زیرساخت ها است که جنبش مقاومت مدنی ضد خشونت گاندی به نام «ساتیا گراها» شکل می گیرد. ساتیاگراها مقاومت بر اساس اصل راستی است. بر اساس نگرش گاندی، ساتیا باعث آهیمسا یا بی آزاری است و همین بی آزاری نیز خود ساتیا را رشد می دهد و این دو در کنار هم بالنده می شوند و لازم و ملزوم یکدیگرند. گاندی باور دارد هر کس که بر اساس قانون راستی زندگی می کند باید در همه موارد و شؤونات زندگی - نه تنها در عمل بلکه در ذهن- به عدم خشونت پایبند باشد و آن را اجرا کند. او درباره عدم خشونت می گوید: «نخستین شرط لازم در هر مقاومت مدنی، چه از جانب همکاران مقاومت باشد چه از جانب عامه مردم، ضمانت علیه بروز خشونت است. اگر خشونت بروز کرد، نمی توان گفت که تحریک دولت بوده است یا کار کسانی که با مقاومت مدنی خصومت داشته اند. تنها این نکته روشن است که مقاومت مدنی نمی تواند در جو خشونت شکوفا شود.» گاندی باور داشت که عدم خشونت به مراتب والاتر از خشونت است بنابراین به شهامتی مافوق خشونت نیاز دارد. یعنی شهامت مردن بدون کشتن. وی در هفته نامه هریجان درباره نسبت بین خشونت و دموکراسی می نویسد: «دموکراسی و خشونت با هم سازگاری ندارد. دولت هایی که در حال حاضر اسما دموکراتند، یا باید بدون رودربایستی استبدادی شوند، یا اگر بنا است واقعا دموکرات باشند، باید شهامت داشته باشند و عدم خشونت را مراعات کنند. گفتن این مطلب کفر است که عدم خشونت فقط به وسیله افراد قابل اجرا است و نه ملت های متشکل از افراد.»

نکته دیگری که باید در مقاومت مدنی گاندی و نگاه به ساتیا مد نظر قرار داد این است که گاندی در حرکت به سوی اهدافش از وسیله در نمی ماند. او به هیچ وجه به این مساله باور ندارد که «هدف وسیله را توجیه می کند.» و با قدرت بسیار بر این باور است که وسیله و روش رسیدن به هدف از خود هدف مهم تر است. گاندی در روزنامه «یانگ ایندیا» می نویسد: «می گویند: وسیله، وسیله است. من می گویم: وسیله همه چیز است. وسیله همان هدف است. بین وسیله و هدف مرزی نیست. در حقیقت آفریدگار توان تسلط بر وسیله را (تا حدی) اعطا کرده است اما نه تسلط بر هدف را. از وسیله می توان دقیقا به هدف پی برد، بدون هیچ استثنایی. ما قرار نیست بر بال های شیطان به بهشت برسیم.»

ماهاتما گاندی با یک جفت دمپایی و یک حوله که به دور تن خود می پیچید، در دنیای پس از جنگ دوم جهانی، دیکتاتوری بریتانیا را از مسیری زمینگیر کرد که در ذهن هیچ کسی نمی گنجید. چرچیل سال ها پیش از استقلال هند گفته بود از دست دادن هند سر آغاز تجزیه امپراتوری بریتانیا خواهد بود؛ البته او هیچ وقت فکر نمی کرد که گاندی این استقلال را با بافتن پارچه، روزه های غذایی و گرفتن نمک از آب دریا و کرور کرور باور به قدرت ساتیا و آهیمسا به دست آورد.