آرشیو سه‌شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۷، شماره ۴۱۹۷
صفحه آخر
۱۶
شلیک از فاصله نزدیک

ماجرای یمن و رطب

سید عبدالجواد موسوی

حکایت رطب خوردن و منع رطب کردن را حتما شنیده اید. حکایتی حکیمانه که گواهی است بر سخن حکیمانه ای دیگر: چون سخن از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. ماجرا خیلی ساده است. تو نمی توانی در حالی که خلاف گفتار خودت عمل می کنی دیگران را پند و موعظه دهی که چنین کن و چنان. طرف رسما ده ها شغل رسمی و غیر رسمی دارد آن وقت سخنرانی می کند و یکی از دلایل اصلی بحران مدیریت را در کشور تعدد شغلی مدیران اعلام می کند. اینکه می گویم ده ها شغل اغراق نمی کنم. یک بار مجبور شدم برای دیدن همین بزرگواری که به تعدد شغلی مدیران معترض بود به یکی از نهادهایی که ایشان ریاست آن را بر عهده داشت بروم. دم در به من گفتند ایشان هفته دیگر روز یک شنبه برای اقامه نماز ظهر و عصر به اینجا تشریف می آورند، شما هم اگر با ایشان کاری دارید چاره ای ندارید جز اینکه هفته دیگر به این جا سری بزنید و بین دو نماز به ایشان کارتان را بگویید. شاید خیلی ها وقتی سخنان این بزرگوار را در اعتراض به وضعیت مدیریت کشور می شنیدند اصلا از موقعیت ویژه ایشان اطلاعی نداشتند اما سخنی که صادقانه نباشد اثر وضعی خود را خواهد گذاشت. اصلا مهم ترین دلیلی که این همه حرف به ظاهر خوب زده می شود اما بوی بهبود ز اوضاع جهان به مشام نمی رسد همین است که برخی از واعظان و ناصحان نه تنها خود عامل به سخن خویش نیستند بلکه دقیقا مصداق معکوس چیزی هستند که بر زبان می آورند. صدق بزرگ ترین گمشده روزگار ماست. لسان الغیب فرمود: به صدق کوش که خورشید زاید از نفست. اگر کسی که مارا به مقاومت در برابر استکبار جهانی دعوت می کند و از ما می خواهد مردم یمن را الگوی خویش قرار دهیم فقط اندکی در رفتار و گفتار خود به انقلابیون یمنی شباهت داشت شاید سخنانش این همه واکنش منفی برنمی انگیخت. حالا هیچ کس بر سر درستی یا نادرستی سخن او بحث نمی کند. تکلیف روشن تر از این حرف هاست.