آرشیو یکشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۷، شماره ۴۴۴۱
تاریخ و اقتصاد
۳۰

واکاوی

گزارش سفیر انگلیس درباره اوضاع مالیه ایران

آنچه از نظرتان می گذرد متن گزارشی است که ویلیامسن، سفیر کبیر بریتانیا در 23 نوامبر 1929 به وزارت امورخارجه کشورش نوشته است:

«احتراما به اطلاع می رساند که اوضاع سیاسی ایران در طول هفته گذشته یعنی از 17 تا 24 نوامبر ناگهان متلاطم شد، که در تلگرام شماره 51 مورخ 23 نوامبر 1929 به آن اشاره شد. در 18 نوامبر اعضای دیوان عالی کشور به همراه وزرای عدلیه و مالیه به کاخ سلطنتی احضار شدند و شاه آنها را به تخلف از قانون متهم کرد. ماجرا از این قرار است که وقتی کمبود غله در انبارهای دولت آشکار شد، دکتر شییر، مدیر آلمانی سازمان نظارت و بازرسی وزارت مالیه، گزارش کرد که 24 هزار خروار گندم به ارزش تقریبی 300 هزار دلار مفقود شده است؛ و خوب می دانیم که این کشف منجر به دستگیری فیروز میرزا، وزیر مالیه وقت شد و رسوایی بزرگی به بار آورد که گریبان برخی مقامات عالی کشور را گرفت. چند هفته بعد، در طول تغییر و تحولات این وزارتخانه تحت نظارت فرزین، وزیر جدید مالیه، یکی از کارمندان ایرانی سازمان نظارت و بازرسی وزارت مالیه متوجه شد که 25 هزار یا 30 هزار خروار گندم دیگر هم مفقود شده است.

طبق قانون، او ماجرا را مستقیما به دیوان عالی کشور گزارش داد، و رونوشتی از گزارش خود را برای وزیر مالیه فرستاد. دیوان عالی کشور که آشکارا از خشم شاه می ترسید و نمی خواست کینه دارودسته قدرتمندی که این اختلاس ها را انجام داده بودند متوجه خود کند، آن طور که باید ماجرا را پیگیری نکرد؛ بلکه بازرس تیره بخت را به بهانه اینکه ابتدا باید به وزیر مالیه گزارش می کرد از کار بیکار کردند! ولی این داستان اخیرا به گوش شاه رسید؛ او بلافاصله اعضای دیوان عالی و وزرای مربوطه را احضار کرد و به بازرس مذکور دستور داد که در حضور آنها ماجرا را بازگو کند. پس از اینکه بازرس داستانش را تعریف کرد، برای چند لحظه سکوت مرگباری حاکم شد؛ سپس رضاخان از کوره در رفت و چنان فحش های آبداری نثار مقامات حاضر کرد که روی چارواداران را سفید می کرد و جد و آبایشان را جلوی چشم شان آورد و تهدیدشان کرد که اگر فورا به مساله رسیدگی نکنند آنها را به بدترین نحو ممکن مجازات می کند.

سفارت به این دلیل از جزئیات ماجرا خبر دارد که بازرس مذکور یکی از اقوام نزدیک آقای [علی پاشا] صالح، مترجم سفارتخانه است. بلافاصله پس از این جلسه محنت زا… آقای فرزین از وزارت مالیه منفصل و به وزارت خارجه منصوب شد. استحضار دارید که فرزین به هنگام بازداشت فیروز، کفیل وزارت خارجه بود و به وزارت مالیه منصوب شد… مشارالملک [حسن مشار] به جای او وزیر مالیه شد. این فرد در کابینه ذکاءالملک، وزارت خارجه را بر عهده داشت… از دوستان صمیمی سیاسی وثوق الدوله، و از دشمنان تیمورتاش است، که در گذشته نیز با دکتر میلسپو مخالف بود. گفته می شود که طرفدار بریتانیاست؛ و در زمانی که آقای کوپلی اموری کاردار سفارت بود، روابط سفارت با مشارالملک گاه بسیار تیره بود. ثابت کرده است که مدیری کارآمد است، ولی کاملا صادق و قابل اعتماد نیست.

اهمیت این تغییرات از دید تیز ناظران پنهان نمانده است. با روی کار آمدن مشارالملک، تیمورتاش نفوذ مستقیم خود را در یکی دیگر از وزارتخانه ها از دست می دهد، چراکه مشارالملک هم به همان اندازه کریم آقاخان از دستور گرفتن از تیمورتاش نفرت دارد. بنابراین در کابینه فعلی دو نفر حضور دارند که کم وبیش مستقیما با وزیر دربار که روزی تمام وزارتخانه ها را کنترل می کرد مخالفند… [و] تغییرات اخیر جایگاه او را آشکارا تضعیف کرده است… اگر اجازه بدهید می خواهم قدری از موضوع دور شوم و سیر پسرفت تیمورتاش را ترسیم کنم. ابتدا رسوایی فیروز بود، و این دو آن قدر به یکدیگر نزدیک بودند که ناگزیر اعتبار تیمورتاش هم لکه دار شد. سپس روی کار آمدن کریم آقا در مقام وزیر فواید عامه بود که باعث شد دست تیمورتاش از مهم ترین پروژه مملکت - یعنی خط آهن - کوتاه شود؛ و نهایتا انتصاب دشمن کینه توزی چون مشارالملک به وزارت مالیه. از زمان رسوایی فیروز، شاه آشکارا تلاش می کند که از قدرت و نفوذ تیمورتاش بکاهد که در این راه بسیار هم موفق بود. به راحتی می توان پیش بینی کرد که در گام بعدی دست تیمورتاش از وزارت خارجه کوتاه خواهد شد.»

منبع: از قاجار به پهلوی (اسناد وزارت خارجه آمریکا در سال های 1309-1298 ) نوشته دکتر محمدقلی مجد، مترجمان: سیدرضا مرزانی، مصطفی امیری

کمپانی هند شرقی انگلستان در دوره زندیه

کریم خان زند می خواست از راه مراوده با کمپانی هند شرقی انگلیس، تجارت خارجی ایران را از رکود خارج کند و با رونق تجارت خارجی، به افزایش تولید داخلی و احیای اقتصاد ایران امیدوار باشد. با نظارت دولت و حکام متحد زند بر بندر بوشهر، به عنوان کانون تجارت خارجی ایران در این دوره، مخالفان حکومت کریم خان در کرانه های خلیج فارس از نظر اقتصادی در تنگنا قرار گرفتند، به گونه ای که برخی ناگزیر شدند از دولت مرکزی اطاعت کنند.

با گذشت زمان و عدم همکاری موثر انگلیسی ها در سرکوب شورشیانی چون میرمهنا، خوشبینی کریم خان نسبت به اعمال حاکمیت ایران بر بنادر و جزایر خلیج فارس به کمک انگلیسی ها به بدبینی تبدیل شد، تا جایی که در مواردی از پذیرش نمایندگان شرکت هند شرقی انگلیسی در دربار خود سر باز زد. با توجه به آگاهی زندیه از توان نظامی، اقتصادی و سیاست های مبتنی بر منافع تجاری انگلیسی ها و بدبینی و احتیاط کریم خان در رابطه با انگلیسی ها، منطقی به نظر می رسد که نفوذ آنان در منطقه به حدی نباشد که حاکمیت ایران را به چالش بکشد. انگلیسی ها نیز می خواستند از راه تجارت با ایران، از پرداخت عوارض گمرکی معاف شوند و در کرانه خلیج فارس پایگاه تجاری داشته باشند که در توافق با حاکم بوشهر برای مدتی به این خواسته رسیدند. شرکت هند شرقی انگلیس تجارت پارچه های پشمی را در ایران در انحصار گرفت و رقیبان دیگر به ویژه هلندی ها را از میدان به در کرد. همکاری تجاری با ایران نیز تا حدودی مراکز بازرگانی آنان را در خاک ایران در امان نگه داشت.

منبع: محمدکریم یوسف جمالی، سهیلا ترابی فارسانی و هدایت بهنام پور، «بررسی روابط تجاری ایران و کمپانی هند شرقی انگلستان در دوره زندیه براساس تئوری سیستمی»، تاریخ اسلام و ایران، 1393.