آرشیو شنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۷، شماره ۴۴۴۶
تاریخ و اقتصاد
۳۰

گاهشمار

مصدق در جلسه شورای امنیت

13 اکتبر 1951 شورای امنیت برای رسیدگی به شکایت انگلستان از ایران تشکیل جلسه داد. نماینده انگلستان در نطق خود گفت که مساله نفت تنها مربوط به ایران نیست و نفت به دلیل نیاز عمومی به آن، یک مساله جهانی است؛ زیرا تنها در چند کشور وجود دارد و برهم خوردن نظم استخراج و توزیع آن، صلح جهان را به مخاطره می افکند و به همین لحاظ است که دولت انگلستان موضوع ملی شدن نفت ایران را که تحت تاثیر تعصبات ملی و احساسات ناسیونالیستی ایرانیان صورت گرفته به این مرجع حافظ صلح (شورای امنیت) ارجاع داده است و برای آسان شدن حل مساله در پیشنهاد قبلی خود به شورا تجدیدنظر کرده است.

دکتر مصدق، رئیس دولت وقت که شخصا برای دفاع از حقوق ایران در این جلسه حضور یافته بود در پاسخ به نماینده انگلستان در نطقی به زبان فرانسه گفت: نفت یک کالا و امری داخلی است و به شورای امنیت ارتباط ندارد. در مورد نفت، ایران مطالبه حقوق خود را کرده و آن را که یک ثروت و میراث ملی است از چنگ استثمارگر خارج ساخته تا از درآمد آن صنایع خود را توسعه دهد، ترقی کند و در رفاه به سربرد که مستحق آن است. طی 50 سال تنها یک شصت و یکم از درآمد نفت نصیب ایران شده که ظلمی بزرگ است.

مصدق تاکید کرد: انگلیسی ها حتی اجازه ندادند که ایرانیان در رشته نفت کارشناس شوند و نفت خود را اداره کنند و اینک ما از این بابت دچار مشکل هستیم. در خوزستان مردم ما با شکم گرسنه روی ذخایر نفت می خوابند. این یک بی انصافی تاریخی بود که به آن پایان دادیم. نقض حقوق ملل کوچک تر و استثمار توسط دول بزرگ است که باعث برهم خوردن صلح و امنیت جهان و انواع عصیان می شود و اگر شورای امنیت همچنان در دست این دول فاتح جنگ جهانی دوم قرار داشته باشد، معلوم نیست که بتواند صلح را که همانا احقاق حقوق ملل ضعیف است برقرار و حفظ کند. این دولت ها این سازمان را به وجود آوردند تا از طریق بازوی اجرایی اش شورای امنیت منافع شان را حفظ کنند.

اگر یک دولت بزرگ عضو شورای امنیت که از امتیاز (حق وتو) برخوردار است بخواهد موضوعی را که در صلاحیت این شورا نیست، برای رسیدگی به آن قبولاند نظیر مورد مساله جاری نفت ایران، در این صورت شورا چیزی جز یک آلت دست و یک ابزار برای مداخله در کشوری ضعیف و به پاخاسته و بی حق ساختن آن نخواهد بود و نخواهد توانست ماموریت حفظ صلح و امنیت درجهان را به انجام برساند. اگر اعمال نفوذ دولت های دارنده حق امتیاز (وتو) که این امتیاز را خودشان برای خود قائل شده اند ادامه یابد، اعتماد ملل به تدریج از شورای امنیت سلب خواهد شد، نسبت به آرای آن بی اعتنا خواهند شد و نظم در جهان پایدار نخواهد بود.

فتح بابل

سیزدهم اکتبرسال 539 پیش از میلاد، بابل به عنوان یکی از شهرهای مهم بین النهرین از سوی کوروش و لشکریانش فتح شد.

بابل به عنوان یک ایالت به ایران آن روز ضمیمه شد و طی دو سده مرکز ثروتمندترین ساتراپ امپراتوری هخامنشیان بود. در این شهر دانش های گوناگونی چون ستاره شناسی و ریاضیات گسترش یافت. گفته می شود بابل چهار ماه در سال خواربار دربار هخامنشی را تامین می کرده و احتمالا پایتخت زمستانی هخامنشیان اولیه بوده است؛ به این خاطر شمار فراوانی از ایرانیان در سمت هایی مانند قاضی، مقام حکومتی و از دوره پیش از داریوش یکم، به عنوان مالک و زمین دار در بابل مسکن گزیدند. هرودوت، مورخ یونانی، نوشته است؛ بابل در این زمان باشکوه ترین شهر جهان بود و معروف است که باغ های معلق بابل یکی از عجایب هفت گانه جهان باستان متعلق به این شهر بود. این شهر در سال 331 پیش از میلاد، از سوی اسکندر مقدونی اشغال شد. اسکندر تصمیم داشت آن را پایتخت قلمرو خود کند. او در همین شهر و در قصر بخت النصر از دنیا رفت. بابل در زمان سلوکیان، با احداث شهر بزرگ سلوکیه به عنوان پایتخت این امپراتوری و انتقال ساکنان بابل به آن شهر، اهمیت پیشین خود را از دست داد. بقایای ویران شده این شهر امروزه در استان بابل عراق، حدود 88 کیلومتری جنوب بغداد، واقع شده است.

دوگوبینو، دیپلمات مورخ

کنت آرتور دو گوبینو، نویسنده، خاورشناس، مورخ، محقق و دیپلمات فرانسوی 13 اکتبر 1882 در سن 66 سالگی چشم بر جهان فروبست. او شاگرد آلکسی دوتوکویل از بزرگ ترین جامعه شناسان قرن نوزدهم بود.

گوبینو در سال 1855 به همراه همسر و دخترش از طریق بندر بوشهر به ایران آمد و از طرف دربار استقبال باشکوهی از او به عمل آمد. در طول اقامت خود در ایران به زبان فارسی مسلط شد و به کارهایی از قبیل سکه شناسی و مطالعه تاریخ و فلسفه و ترجمه متون فارسی به فرانسه مشغول شد. خود گوبینو در نامه ای به خواهرش می نویسد: در ایران همه چیز هست؛ زندگی، خدا، هستی، نیکی و… من به ایران آمده ام تا ببینم مردم این سرزمین پهناور و باستانی چطور زندگی می کنند و چطور می اندیشند. گوبینو در طول زندگی پرماجرای خود در سال 1858 بار دیگر به فرانسه بازگشت و به آمریکا رفت و بعد از مدتی بار دیگر در مقام سفیر فرانسه به تهران اعزام شد و تا سال 1863 در این مقام باقی ماند. سال های آخر عمر او در سفر به سرزمین های اروپایی مخصوصا آلمان و ایتالیا سپری شد و در اواخر عمر هم در پاریس زیست و سرانجام در شهر تورین درگذشت.او چند کتاب درباره ایران نوشته از جمله «تاریخ ایرانیان»، «نامه های ایرانی»، «س‍ه س‍ال در ایران» و…