آرشیو سه‌شنبه ۱ آبان ۱۳۹۷، شماره ۶۹۰۷
حوادث
۱۸
خاطره

کلاهبرداری با وصیتنامه عمه خانم

محمود سعادت (قاضی دادگستری)

سال ها پیش در یکی از شهرستان های غربی کشور مشغول خدمت بودم که با پرونده عجیبی روبه رو شدم. در این پرونده مردی شیاد از افراد محروم و روستایی کلاهبرداری و چند خانواده پرجمعیت را روانه کلانتری ها و دادگاه ها کرده بود.

ماجرا از این قرار بود که فردی شیک پوش با خودروی گرانقیمت وارد یک روستا شده و از کدخدا یا رئیس شورای محلی سراغ پرجمعیت ترین خانواده روستا را گرفته بود تا به او کمک مالی کند. کدخدا هم «عبادالله» پیرمرد فقیر روستا را معرفی کرده بود که یک خانواده 12 نفری را سرپرستی می کرد. مرد شیک پوش هم به خانه عبادالله رفته و به او گفته بود که یک عمه ثروتمند و ملاک دارد که باید طبق وصیتش خانواده های پرجمعیت و محروم را شناسایی کند تا بخشی از ثروت و میراث عمه خانم را به آنها واگذار کند. عبادالله هم خوشحال از اینکه شانس در خانه اش را زده پذیرایی مفصلی از میهمان کرده بود. سپس مرد شیک پوش از عبادالله خواسته بود تا شناسنامه ها و کوپن های ارزاق عمومی خانواده را بردارد تا همراه او به شهر بروند و کارهای انتقال سند را انجام دهند. عبادالله مدارک خانواده را برداشته و سوار خودروی مرد غریبه شده بود تا به دفترخانه ای در شهر بروند.

در بین راه مرد شیک پوش در قهوه خانه ای توقف کرده و به نحوی که پیرمرد بشنود تماس هایی گرفته و اعلام کرده بود نوبت دفترخانه را محفوظ نگه دارند تا آنها به شهر برسند. وقتی به شهر رسیده بودند نیز در مقابل یک اداره توقف کرده و از پیرمرد خواسته بود مدارک را تحویل دهد تا آنها را به ثبت برساند. چند دقیقه بعد هم برگشته و مدارک را پس داده بود. سپس چند خیابان پایین تر خودرو را پارک کرده و جلوی یک دفترخانه از عبادالله خواسته بود دوباره مدارک را تحویل دهد تا به دفترخانه بروند. سپس از او خواسته بود همانجا در پیاده رو منتظرش بماند تا از مدارک فتوکپی تهیه کند.

بعد از گذشت ساعتی وقتی پیرمرد دید خبری از مرد شیک پوش نیست وارد مغازه شد تا سراغ او را بگیرد غافل از اینکه او از در دیگر خارج شده بود. عبادالله به سراغ خودرو رفت تا شاید مرد غریبه را پیدا کند. اما از خودرو هم خبری نبود و تازه فهمید که مرد غریبه با داستان سرایی همه مدارک و کوپن ها را به سرقت برده است.

در آن سال ها کوپن های ارزاق عمومی در بازار سیاه خرید و فروش می شد و کلاهبرداری ها و سرقت های زیادی در این زمینه رخ می داد. این پرونده هم به دست من رسید و پس از اطلاع به اداره آگاهی و تحقیقات بیشتر معلوم شد آن مرد شیک پوش یک متهم سابقه دار است که ده ها مورد شکایت مشابه از سوی روستاییان علیه اش مطرح شده است. درنهایت مرد کلاهبردار شناسایی و دستگیر شد و با اعتراف به سوء استفاده از سادگی و اعتماد افراد محروم روانه زندان شد.