آرشیو شنبه ۵ آبان ۱۳۹۷، شماره ۴۴۵۸
تاریخ و اقتصاد
۳۰

واکاوی

خودکامگی و حافظه تاریخی

دارا بودن حافظه تاریخی در یک ملت، لزوما امری بدیهی، ژنتیک یا مادرزادی نیست. حافظه تاریخی، چه کوتاه مدت، چه میان مدت و چه درازمدت، زاییده نگرشی راهبردی و درازمدت مبتنی بر داشتن تعریفی دقیق و مشخص از منافع ملی و نیازمند آموزش و درایت چندین نسل در کنار تاریخی مستقر و مستمر و فاقد تلاطم و تنش است.

این درایت و آموزش در طول سال های آموزش و بالندگی و توجه نخبگان، رسانه های عمومی و سیاست ورزان حاکم و رقیب است. در ایران از دیرباز چند جدال و تغییر ذائقه و حیرت و نوسان بین دو قطب، مانع عزمی ملی برای رهیافتی راهبردی و ملی شده است. جدال میان سنت و مدرنیته، جدال میان خودکامگی و آزادی از این دست پارادوکس های تاریخی هستند. هنگامی که یک جامعه دچار خودکامگی خودکامگان است، در آرزوی یک نجات بخش آزادی خواه است و هنگامی که فضایی نسبتا آزاد بر جامعه حاکم است، راه حل اصلاح جامعه را فقط مشت آهنین و دیکتاتوری فرهمند می دانند. در چنین جامعه ای سیکل و نوسان خواست و مطالبه ملی برای برون رفت از بحران ها، به صورت منظم تغییر می کند و آرا و تصمیمات عمومی بیشتر براساس نخواستن و نارضایتی از وضع موجود شکل می گیرد، نه خواست و شناخت درست از وضع مطلوب.

بخشی از گفت وگوی انسان شناسی و فرهنگ با مجید تفرشی (پژوهشگر تاریخ).
جان من از غصه رفت

وصیت مرا خواهید دید. آنها خجالت بکشند که گفته اند پول ها حیف و میل شده است. بار خاطرم است این حرف و اشتباه کارهای ما را خراب کرد. برای دویست هزار تومان ده کرور دادیم و هزار کرور ملک رفت و سالی ده کرور ضرر و زحمت های دیگر دادیم و جان من هم از غصه رفت…

- بخشی از نامه عباس میرزا خطاب به فرزندش محمدمیرزا، مندرج در کتاب «تاریخ جنگ های روسیه و ایران»