آرشیو سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۷، شماره ۵۲۴۴
رسانه
۵

قیل و قال

(حاج یونس با تشویش و چشمانی پر اشک پشت میکروفن مسجد می رود)

حاج یونس: برادران، شما همه بنده رو می شناسید. من، حاج یونس فتوحی ام. یعنی تا امروز، تا الان، حاج یونس فتوحی بودم. 50 ساله تو این مسجد نماز می خونم. با شما، تو یه صف، زیر یه سقف. حج به جا آوردم. عمری عمره رفتم. صوم و صلاه زیادی کردم. هیچ حلال و مستحبی نبوده که زمین گذاشته باشم. خوشحال بودم که فی سبیل ا… بوده و در روز قیامت جیره خوار خوان رسول ا… صلوات ا… علیه می شم. باری از عمل صالح، عشقی به جان و دلم افتاد که 50 سال عبادت به یک نگاه به یک گناه به باد رفت و حالا من دیگه حاج یونس فتوحی، هیچم. هیچ هم نیستم. شرکتم رو بستم. مال و منالم رو تقسیم کردم. زن و فرزندم رو طلاق دادم. حالا می خوام از حاج یونس فتوحی خلاص شم. تو رو به این قبله شهادت بدین، شهادت بدین که در این وقت و ساعت حاج یونس فتوحی جلوی چشم شما مرد. به همه بگین. به همه بگین اون مردی که اهل ایمان ناصاف بود، اهل کفر زلال شد تا بلکه این غباری که بین من و خدای من هست صاف بشه و دوباره عین یک جوون مکلف قبولم کنه. (سریال میوه ممنوعه)