آرشیو شنبه ۳ آذر ۱۳۹۷، شماره ۴۴۷۹
تاریخ و اقتصاد
۳۰
واکاوی

ماموریت دنیس رایت

سه ماه و نیم پس از کودتای 28 مرداد 1332 یعنی در 14 آذرماه 1332 (مطابق با 15 دسامبر 1953) اعلامیه تجدید روابط سیاسی میان انگلستان و ایران در یک زمان در لندن و تهران انتشار یافت. متن اعلامیه را ایدن نوشته و از سوی هندرسن سفیر آمریکا در تهران برای زاهدی فرستاده بود. نسخه دیگر اعلامیه را هم وزیر مختار سوئیس به عبدالله انتظام که وزارت خارجه دولت زاهدی را بر عهده داشت داده بود.

به روایت هندرسن، انتظام پس از خواندن آن، اوقات تلخی کرده بود. اما هر چه بود همان متن در جلسه 9 آذر هیات دولت ایران، بی هیچ کم و زیاد، به تصویب رسید. راه حلی که آمریکایی ها برای حل مساله نفت ایران در نظر داشتند تشکیل کنسرسیومی از هفت شرکت بزرگ بین المللی بود و حال آنکه شرکت نفت انگلیس و ایران، پس از پیروزی کودتا مصرانه اعاده وضع سابق را می خواست و دلیلی نمی دید که دیگران را بر سر سفره نفت ایران راه دهد. اما آمریکا راه درازی پیموده بود. روزی که بریتانیا قصد اعزام نیرو و اشغال آبادان را داشت آمریکا به مخالفت برخاست و دولت کارگری اتلی در برابر آمریکا سپر انداخت و از توسل به قوه قهریه منصرف شد و به ناچار راه مذاکره را پیش گرفت. اما فضای مذاکره از هر دو جانب مملو از اکراه و نفرت بود. در طول مدتی که مصدق بر سر کار بود بریتانیا در واقع دو نوع سیاست را دنبال می کرد؛ اول سیاست ظاهری مبتنی بر مذاکره یعنی سیاستی رسمی و علنی که با اکراه و بی میلی آن را ادامه می داد و دیگر سیاست باطنی که هدف آن براندازی دولت مصدق بود و با جدیت و اشتیاق تمام پیگیری می شد.

جو حاکم در هر دو طرف منازعه امکان نگرشی واقع بینانه را نمی داد. از طرفی ساختار موجود صنعت جهانی نفت و امکانات بالفعل تحرکات در شطرنج قدرت های بزرگ جهانی میدان نمی داد که ملی شدن نفت ایران در ابعاد مورد نظر مصدق عملی شود و ایران را از ثمرات و نتایج دلخواه آن برخوردار سازد و از طرف دیگر نیز خواسته زعمای بریتانیا یعنی اعاده وضع سابق و برگشت سلطه انحصاری بر نفت ایران در شرایط و اوضاع واحوال آن روز دعایی نامستجاب بود. انگیزه اصلی آن سیاست براندازی که اشاره کردیم انتقام گیری و تشفی خاطر و در واقع دفاعی مذبوحانه از حیثیت بین المللی یک امپراتوری درحال غروب بود که پس از جنگ جهانی دوم و از دست دادن هندوستان قدم به قدم از قله های قدرت مجبور به عقب نشینی شده بود و در آن شرایط بیش از هر زمان دیگری نیازمند آن بود که حفظ ظاهر کند و خود را از تک وتا نیندازد.

بریتانیا در اجرای سیاست براندازی بر دو محور حرکت می کرد. محور اول تحرکاتی در صحنه بین المللی بود که به منظور تنگ تر کردن حلقه محاصره بر گرد ایران و سلب امکانات راه اندازی و فروش نفت از دولت مصدق انجام می گرفت. اقداماتی از قبیل شکایت به دادگاه جهانی لاهه و شورای امنیت و توقیف محموله های نفتی در بنادر عدن و ایتالیا و ژاپن از مظاهر عمده این تحرکات بود. محور دوم سیاست براندازی در صحنه داخل ایران بود و آن شامل کلیه فعالیت هایی می شد که به منظور ساقط کردن حکومت مصدق چه از راه تهییج مجلس به مخالفت با وی یا تشویق شاه به خلع او یا تحریک عوامل موثر دیگر از ارباب جراید و روسای عشایر و امرای ارتش و سردسته های اوباش یا پراکندن شایعات و غیره انجام می گرفت و ادامه همین فعالیت ها بود که در نهایت با طرح نقشه کودتا و اجرای آن از سوی سازمان سیای آمریکا به هدف نشست.

از مقاله «دنیس رایت و ماموریت او در ایران» نوشته محمدعلی موحد، منبع: مجله بخارا.