آرشیو دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۷، شماره ۲۲۱۱۸
تصویر روز
۸

نگاهی به «در خونگاه»

فیلمی علیه انسانیت

فیلم جدید سیاوش اسعدی، از نظر کارگردانی، یک کپی برداری درجه دو از فیلم های مسعود کیمیایی است. فیلمساز تمام تلاش خود را به خلق آدم ها، اتفاقات و فضاسازی اغراق آمیز معطوف کرده که آن هم کاریکاتوریزه از آب درآمده، اما داستان فیلم پر از حفره و سوال است. بطور مثال، مشخص نیست که ارتباط سکانس حضور شخصیت اصلی فلیم یعنی رضا در آسایشگاه روانی و دیدارش با آن دوست قدیمی چه نسبتی با سایر بخش های داستان فیلم دارد؟ «درخونگاه» یک فیلم دروغین و با دنیایی جعلی است.

با اینکه داستان فیلم در سال 70 می گذرد، اما حوادث و اتفاقات و فضای اجتماعی به تصویر کشیده شده همچون نیم قرن قبل است. چطور ممکن است که پدر و مادری، شهادت فرزند مفقود شده خود در جبهه را باور نکنند و چشم انتظارش باشند، اما خبر درگذشت پسر دیگرشان در خارج از کشور را بدون هیچ سند و مدرک و صرفا با دیدن یک عکس، بپذیرند؟ هیچ پدر و مادر ایرانی تا وقتی جنازه فرزندش را نبیند، خبر مرگش را باور نمی کند. وقتی یک فیلمساز، این اصل اساسی روح و فکر مردم ایران را درک نمی کند، فیلمش بی هویت و بی ارتباط با فرهنگ و جامعه از آب در می آید. اصلا چرا داستان فیلم به دفاع مقدس و حضور یکی از فرزندان خانواده در جنگ، گره خورده است؟ این موضوع، هیچ ضرورت روایی ندارد، اما با هدف تخریب دفاع مقدس، وارد داستان شده است.

اما جعلی ترین جنبه «در خونگاه» بد و نفرت آمیز بودن اغراق آمیز همه آدم هاست. یعنی حتی مادر فیلم، موجودی است که به پسر خودش هم رحم نمی کند. چطور باید باور کرد که اعضای یک خانواده این همه با هم دشمن باشند و حاصل کار و تلاش فرزند خود را به این سادگی حرام کنند؟ این فیلم نیز مثل برخی دیگر از آثار سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر، به دیدگاه «انسان گرگ انسان است» آلوده شده. نکته مهم این است که در فیلم های شبه روشنفکرانه این دوره از جشنواره فجر، اعضای خانواده و فامیل، گرگ یکدیگر هستند.

اما موضوع دیگری که باعث شده تا «در خونگاه» غیرواقعی به نظر برسد، این همه بارش باران در طول فیلم است! طوری که بخش اعظم زمان فیلم، باران سیل آسا می بارد و فضای فیلم را آبکی کرده است!