دو روز از بازگشتمان به اردوگاه تاکتیکی می گذشت. خستگی ها در رفته بود. البته هیچ کدام از بچه ها آن شورونشاط و آمادگی روحی قبل را نداشتند و این طبیعی بود. مطمئن بودم اگر ما از لحاظ روحیه و آمادگی جنگ کمی افت کرده ایم، عراقی ها هم حال وروز خوبی ندارند، به خصوص که بچه ها در این عملیات خوب پیش رفته بودند. از بلندگوی محوطه صدای رادیو بلند بود. در بین صدای مارش حمله، اطلاعیه ای نظامی خوانده شد که خبر از پیروزی های رزمندگان در عملیاتی که اسمش را کربلای5 گذاشته بودند می داد. همان روز به خط شدیم و خبر دادند که باید دوباره حرکت کنیم و به جلو برویم. گفتند امشب عملیات است و اول هم گردان ما عمل می کند و بعد