آرشیو پنجشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۷، شماره ۲۲۱۳۰
اخبار کشور
۳
چشم به راه سپیده

یک شب از کوچه ما گذر کن

مرا هم خبر کن

طاقتم طاق شد، تا بیایی

مانده ام واله، مولا، کجایی

ناله ها سر دهم، از فراقت

گریه ها می کنم، از جدایی

ای مسیحا نفس، جان فدایت

همرهی کن مرا، تا رهایی

بیش از اینم مرنجان، عزیزم

کهنه زخم مرا، کن دوایی

از زما ن قدیم گذشته

فطرتم گفته تو، آشنایی

جانم از عشق خود، سر به سر کن

یک شب از کوچه ما گذر کن

***

من کجا، تو کجا صاحب دل

من خطا پیشه، اما تو عادل

من سرا پا گناهم، گناهم

کان عصمت، تو مرد فضائل

من خجل، شرم در عمق جانم

هر کلام تو، آیات کامل

عاشقم، با همه رو سیاهی

توبه و شرم دارم، حمایل

در پی تو برانم، دل خویش

با جواز تو، منزل به منزل

درد هجران خود، مختصر کن

یک شب از کوچه ما گذر کن

***

من یقینم شده، مهربانی

مهر داری، به امت نهانی

تو زمینی نبودی از اول

تو زمین هستی ای آسمانی

می شناسم ترا، می شناسم

جان هستی، تو صاحب زمانی

جان عجین گشته با نام پاکت

دل به دنبال خود، می دوانی

این همه عاشق دلشکسته

هر طرف می روی، می کشانی

آمدی؟ پس مرا هم، خبر کن

یک شب از کوچه ما گذر کن

عبدالمجید فرائی

سوار ما چه شد؟

با تو ام ای دشت بی پایان، سوار ما چه شد؟

یکه تاز جاده های انتظار ما چه شد؟

آشنای «لا فتی الا علی» آنک کجاست؟

صاحب «لا سیف الا ذوالفقار» ما چه شد؟

چهارده قرن است چهل منزل عطش پیموده ایم

التیام زخم های بی شمار ما چه شد؟

چشم یوسف انتظاران را کسی بینا نکرد

روشنای دیده امیدوار ما چه شد؟

باز ای موعود! بی تو جمعه ای دیگر گذشت

کشت ما را بی قراری پس قرار ما چه شد؟

می نشینم تا ظهور سرخ مردی سبزپوش

آن زمان دیگر نمی پرسم بهار ما چه شد؟

مهدی جهاندار

یازده پله

جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد

ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد

بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم

مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد

شاید این باغچه ده قرن به استقبالت

فرش گسترده و در دست گلایل دارد

تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز

ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد

کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز

می خرم از پسرک هر چه تفال دارد

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت

یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد

هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها

تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد

سیدحمیدرضا برقعی

چرا دیر آقا؟

شبتان مهتابی…

عرض تبریک آقا و کمی بی تابی

کوچه ها منتظرند

دشت ها حوصله سبزه ندارند دگر

پس چرا دیر آقا؟

این نفس ها به فدای نگاه پر مهر شما

اندکی تند قدم بردارید

محمد عابدینی

لطف طبیبانه تو

چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا

دل سرگشته کجا وصف رخ یار کجا

قصه عشق من و زلف تو دیدن دارد

نرگس مست کجا همدمی خار کجا

سر عاشق شدنم لطف طبیبانه توست

ور نه عشق تو کجا این دل بیمار کجا

منتی بود نهادی که خریدی ما را

رو سیه برده کجا میل خریدار کجا

هر کسی را که پسندی بشود خادم تو

خدمت شاه کجا نوکر سربار کجا

کاش در نافله ات نام مرا هم ببری

که دعای تو کجا عبد گنهکار کجا

مهر من گر که فتد در دل تو 0می فهمم

شهد دیدار کجا دوری از یار کجا

به خدا چون دل زهرا نگران است دلم

یک شه تشنه لب و لشکر بسیار کجا

کاش زینب نرسد کوفه بدون تو حسین

زینب خسته کجا کوچه و بازار کجا

یاد گیسوی رقیه جگرم می سوزد

دست عباس کجا پنجه اغیار کجا

قاسم نعمتی

بی اذن تو

بی اذن تو هرگز عددی صد نشود

بر هر که نظر کنی دگر بد نشود…

زهرا تو دعا کن که بیاید مهدی

زیرا تو اگر دعا کنی رد نشود…

سید مجتبی شجاع