آرشیو چهار‌شنبه ۸ اسفند ۱۳۹۷، شماره ۴۵۵۷
تاریخ و اقتصاد
۳۰

گفته ها

بازپرس آدم مفلوک و بیچاره ای بود به اسم عبدالله نصیری که معلوم شد برادرزاده نعمت الله نصیری، رئیس شهربانی وقت و رئیس بعدی سازمان امنیت است… بعدازظهر 20 آبان (1340) مرا به زندان موقت شهربانی بردند که نزدیک ساختمان اصلی شهربانی کشور بود و در اصل برای زندان ساخته نشده بود. زندان موقت متصل به زندان زنان بود و پنجره های آهنی زندان زنان از آن به خوبی دیده می شد. جیغ و دادو سروصدای زن های زندان مانع از یک لحظه استراحت می شد. پس از اینکه مرا به زندان بردند، دیدم عده دیگری هم آنجا هستند، از جمله نصرت الله منتصر، شهردار سابق تهران و سرتیپ روح الله نویسی، رئیس هیات مدیره شیلات شمال. زندانیان جمعا 15 نفر بودند و همه به اتهام اختلاس و سوءاستفاده بازداشت شده بودند.

از کتاب خاطرات ابوالحسن ابتهاج