آرشیو سه‌شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۷، شماره ۳۳۸۲
اندیشه
۸
مرور

هابز در زمانه ما

هابز حتی در دوران زندگی خویش به داشتن اندیشه های متناقض شهره بود. از یک سو مباحثه گری سرسخت و جزم گرایی تندخو بود و از دیگر سو بر هر گونه جزم گرایی سخت می تاخت. نسبت به اقتدار فکری کلیسا چنانکه مثلا بر دانشگاه ها اعمال می شد خصومت داشت و همزمان در پی آن بود که متون فلسفی اش در دانشگاه ها دست بالا را داشته باشد. منادی تساهل و مدارا بود اما در همان حال هوادار حاکمی بود که بر امور فکری قدرتی کامل اعمال کند. ریچارد تاک در کتاب «اندیشه هابز» کوشیده است مرزهای این تناقض گویی را در متن آثار هابز توضیح دهد و تصویر روشنی از ذهن و زبان او پیش چشم مخاطب ترسیم کند. به تازگی ویراست دوم این کتاب با ترجمه حسین بشیریه منتشر شده است.

هدف کتاب بازاندیشی مساعی فکری هابز است. نویسنده این کار را از طریق قراردادن هابز در متن تناقض بزرگ تری که در شکاکیت یا لیبرالیسم نهفته است انجام داده است. هابز به جای شکاکیت علم را پیش کشید اما به عقیده تاک علم او از نوع بسیار ساده و محدودی بود. پس از آنکه هابز کل آنچه را مشکوک می دانست از پیش پا برداشت تنها چیزی که برایش باقی ماند ماده انگاری پیشینی صرف و ساده ای بود که به موجب آن جهان می باید مرکب از اشیایی مادی باشد که به صورت علی با یکدیگر تعامل دارند اما ماهیت واقعی این اشیا و روابط آنها غیرقابل شناخت است. بدین سان در حوزه اخلاق، هابز با از پیش پا برداشتن کل نظریات اخلاقی پیچیده جزم اندیشان پیشین، خواه ارسطوییان یا اومانیست ها، تنها چیزی که در دستش ماند این اصل صرف و ساده بود که انسان اخلاقا دارای حق صیانت نفس است. هابز نیز مانند شکاکانی چون مونتنی چیزی جز اصل صیانت نفس برایش باقی نمانده بود که تکیه گاه و راهنمای زندگی انسان باشد زیرا شکاکان نیز همواره اهمیت عملی اصل صیانت نفس را تصدیق کرده بودند.

در زمانه ما دوباره شکاکیت درباره علم و اخلاق نسبت به چندین نسل گذشته قوت زیادی پیدا کرده است. تاریخ نویسان و فیلسوفان علم ادعای علوم طبیعی غربی مدرن را مبنی بر اینکه حرفشان سندیت و اعتبار دارد سست کرده و بر خصلت فرهنگی و بی بنیاد بسیاری از مفروضات علمی تاکید گذاشته اند و تنوع بی حد و حصر عقاید اخلاقی انسان و ناسازگاری این عقاید با هم دوباره ما را در بر گرفته است. هابز یکی از فلاسفه بزرگ فرهنگ غرب بود که با درایت و روشن بینی با این دو مسئله برخورد کرد. از نظر تاک، تنها متفکر قابل قیاس با هابز در این زمینه دیوید هیوم است اما معلوم نیست که پاسخ هیوم به این مسئله که انسان شکاک چگونه باید زندگی کند نهایتا قانع کننده تر از پاسخ هابز باشد. پاسخ هیوم به طور خلاصه این بود: «شکاکیت را جدی نگیرید.» شکاک راستین هم نسبت به مشکل های فلسفی خود و هم نسبت به اعتقاد فلسفی خود تردید خواهد کرد و با تکیه بر یکی از این دو هرگونه خوشی و لذت بی آلایشی را که پیش بیاید هیچگاه رد نخواهد کرد. به همین دلیل بود که هیوم هابز را در مقام انتقاد، جزم گرایی واقعی در لباس شکاکان توصیف کرد. اما هابز هم شکاکیت و هم فلسفه را جدی گرفت. مردم معمولا امروزه بر آنند که نسبی انگاری اخلاقی می باید به نوعی کثرت گرایی لیبرالی بینجامد. مثلا گفته می شود که زوال جزم اندیشی راه را برای تساهل جدید فراهم کرده است. اما اندیشه هابز نشان می دهد که هیچ دلیلی برای این گفته ها در دست نیست. نسبی گرایی اخلاقی می تواند در عوض به پیدایش لویاتان بینجامد و لویاتان هم در حالی که نگرش های سختگیرانه و تعصب آمیز قدیمی را نابود خواهد ساخت می تواند تعصبات تازه ای به جای آن بگذارد.

مطالب این کتاب به سه بخش تقسیم شده است. در بخش اول شرح زندگانی حیرت آور و جنجالی هابز همراه با زمینه های فکری گسترده ای که وی در مراحل مختلف زندگی خویش از آنها متاثر شده بود بررسی می شوند. در این بخش شرح بسیار مختصر و فشرده ای از فلسفه هابز هم داده می شود. در بخش دوم استدلال هایی که در آثار فلسفی او در رابطه با مباحثات جاری در علم، اخلاق، سیاست و مذهب مطرح شده با دقت بیشتری بررسی می شوند. سرانجام در بخش آخر تعابیر مختلفی که پس از هابز درباره آن استدلال ها عرضه شده به طور مشروح بررسی می شود و آن تعبیرها را با تعبیری که در بخش دوم درباره این استدلال ها به دست داده شده مقایسه می کند. به گمان نویسنده مفسران امروزی هابز به ناحق اندیشه او را هم به صورتی کسالت بار و هم دشوارتر از آنچه واقعا هست نمایش داده اند، حال آنکه قراردادن هابز در متن مباحثات و مشاجرات دوران خود وی، اهمیت او در مباحثات جاری در عصر ما را به عنوان بزرگ ترین نظریه پرداز دولت در غرب نه تنها کاهش نمی دهد بلکه افزون می سازد.