آرشیو پنجشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۸، شماره ۴۳۴۰
صفحه اول
۱
سرمقاله

جشن توانایی جماعت

دکتر سیامک زند رضوی

انتشار فیلم هایی از شادی مردم حمیدیه و روستای عین 2 اهواز پس از توفیق در برابر هجوم سیل از یک سو و تجربه ای از رفتار مردم سیل زده در لرستان بیش از هر زمان دیگری لزوم اجرایی شدن «مدیریت بحران اجتماع محور» را برجسته کرده و نقطه پایانی بر شیوه مدیریت بحران با نگاه از بالا به پایین گذاشته است. آنچه در شبکه های اجتماعی تحت عنوان « جشن توانایی جماعت» می بینیم، آن هم از جماعتی که سیل خانه و زندگی اقتصادی شان را به مخاطره انداخته است پیام هایی در زمینه شیوه مدیریت بحران دارد که در ادامه به تحلیل آن می پردازم. از سال 1995 میلادی و بعد از زلزله ای که در «کبه» ژاپن به وقوع پیوست مفهوم کلیدی در مدیریت بحران تحت عنوان «مدیریت بحران اجتماع محور» را پیش کشید. مدیریت بحران اجتماع محور آن است که شهروندان در معرض آسیب قبل از وقوع حادثه در یک فرآیندی آمادگی پیدا بکنند به طوری که برنامه ریزی، ساماندهی، مدیریت و اجرا دست خود شهروندان باشد. همچنین ارزیابی و تقسیم منابع نیز به دست خود شهروندان باشد.

به عنوان مثال در زلزله بم و بعد از وقوع حادثه در برخی محله ها توانستیم این مفهوم را به شکلی و تا اندازه ای تمرین کنیم. در آنجا سوال شهروندان این بود که چرا قبل از زلزله این موضوع گفته نشده بود تا شهروندان در هر محله ای بدانند روز واقعه در کجا مستقر شوند و تجهیزات اولیه لازم را ازقبل مستقر کنند زیرا در این شیوه، افراد داوطلب موظف می شوند سالمندان و کودکان محله را شناسایی و در مواقع لزوم منتقل و گروهی دیگردر برپایی مسکن اضطراری ماهر شوند و به همسایگان کمک کنند. این در حالی است که در 15سال بعد از وقوع زلزله بم هرکجا که دولت مدیریت بحران را به دست گرفته مدیریت بعد از حادثه رونمایی شده است و از آنجا که فرآیندهای مدیریت بحران با نگاه از بالا به پایین اجرا شده همیشه دست شهروندان به سوی کمک ها دراز بوده است. همین شده که شاهد صحنه هایی دلخراش بوده ایم؛ صحنه های هجوم و پرتاب کمک ها به سوی مردم. با این توضیح باید اشاره کنم که 2 نگاه در مدیریت بحران داریم؛ یکی مدیریت با نگاه از بالا به پایین و دیگری مدیریت بحران با نگاه از پایین به بالا که همان مدیریت اجتماع محور است. با این توضیح آن اتفاقی که در خوزستان افتاد این است که مدیریت بحران با مدل از بالا به پایین اعلام کرد که باید مناطق زیادی تخلیه شود. این اعلام، در میان شهروندان ایجاد دوگانگی کرد. آنها در ذهن خود با این پرسش مواجه شده اند که اگر قرار است محل زندگی خود را ترک کنند اموال و دارایی های شان چه می شود؟ مردم روستایی از خود می پرسند دام های مان چه؟ کما اینکه در طول سالیان بسیاری تعهداتی که دستگاه اداری دولت درمقابل شهروندان آسیب دیده متقبل شده بود عمل نشده است و این عمل نکردن به تعهدات بی اعتمادی گسترده ای را به وجود آورده است. در نتیجه شهروندان به تنها راهی که رسیده اند این است که ما خودمان آستین بالا بزنیم یعنی به مدیریت اجتماع محور، بدون آنکه چیزی درباره آن خوانده باشند یا آموزشی دیده باشند، بدون آنکه به نقشه های محل دسترسی داشته باشند و بدون آنکه همه ملزومات و مواد لازم را داشته باشند. نتیجه این شده است که پس از موفقیت شان حتی موقت دربرابر سیل، توانایی جماعت را جشن گرفته اند. این یک نمود و نقطه مثبتی است که نشان می دهد چه ضرورت عظیمی وجود دارد تا به ادبیات جهانی مدیریت بحران اجتماع محور برگردیم؛ این را باید به فال نیک بگیریم و توانایی و ظرفیت های اجتماعات محلی را به رسمیت بشناسیم و درخواست های شان را به رسمیت بشناسیم.

از طرف دیگر در لرستان سوی دیگر این داستان را دیده ایم. برآوردهایی که شهروندان از میزان آسیب ها، از تخریب، لطمات، اموالی که از دست داده اند، زراعتی که از آنها تخریب شده است یا احشامی که از دست داده اند محاسبه کرده و گزارش کرده اند به نظر برخی کارشناسان سویه بالایی در محاسبه دارد. به عبارت دیگر دست شان را بالاتر از واقعیت گرفته اند. این نیز نکته مثبتی است و برمی گردد به پرداخت یارانه های پنهان در 50-40 سال گذشته که هر دولتی دستش به درآمدهای نفتی بوده به مناطق شهری و طبقات بالای اجتماعی به اشکال پنهان در سوخت، انرژی، خدمات شهری و...یارانه داده و حالا این جوامع سیل زده سهم خود را به عنوان شهروند این کشوروبه شکلی درپرده مطالبه می کنند، که به سرعت به کمک شبکه های اجتماعی رسانه ای می شود. با این توصیف ها اگر دو مبحث خوزستان و لرستان را تجمیع کنیم به دو نکته و دو روی یک سکه می رسیم: ظرفیت بالقوه اجتماع محوری به ویژه در طبقات پایین و متوسط جامعه که می توانند به خوبی اوضاع خود را مدیریت کنند.وشایسته است آن را از همین امروز و همین جا به رسمیت بشناسیم و به آن فضای کار بدهیم. از طرف دیگر مساله یارانه های پنهانی که در طول 50 سال به طبقات اجتماعی مرفه تر در شهرها و مناطق بیشتر مرفه تزریق و تقدیم کردیم را درعرصه عمومی به بحث بگذاریم. یادمان باشد بخش مهمی از شهروندان این کشور از این توزیع محرومند و در چنین نقاطی آن را مطالبه می کنند. این تحلیل البته به معنای آن نیست که توانایی اجتماع محور در این برهه موفق بوده است. ما نمی دانیم هفته آینده به لحاظ میزان بارش ها و توانایی کنترل آن چه اتفاقی خواهد افتاد. اگر اطلاعات موجود از نیمه اسفند را دراختیار همه شهروندان قرار داده نقشه های جابه جایی، نقاط در خطر را شهروندان متشکل در اجتماعات محلی و محله ای می دانستند. احتمالا ظرفیت های بسیار بیشتری را به کار می گرفتند. اینکه الان در خوزستان می شنویم که مردم به هشدار تخلیه پاسخ مناسب نمی دهند و همکاری نمی کنند گواهی براین نتیجه است که به نظر می رسد نه تنها مدیریت بحران از بالا به پایین شکست خورده است، بلکه شیوه توزیع یارانه های آشکار و پنهان حاصل از اقتصاد نفتی هم به بن بست رسیده است.