آرشیو دوشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۸، شماره ۳۴۰۳
ادبیات
۹
شیرازه

درباره «روزها و رویاها»

از سرخوشی تا بخشایش

پیام یزدان جو

شرق: «این راست نیست که آینده ی یک ماجرای عاشقانه را نمی شود پیش بینی کرد. هر عشقی یک شکست و یک پیروزی است، شکست اندیشه از اشتیاق و پیروزی امید بر آگاهی. اما چه حدی از اندیشه، چه حدی از اشتیاق؟ چه اندازه امید و چه اندازه آگاهی؟ آرش به این همه فکر کرده بود و با این همه، عصر پنجشنبه، در خیابان خلوتی حوالی میدان ونک، در انتظار ساعت هفت بود. زودتر رسیده بود. سه بار از ابتدای خیابان تا پلاک 56 قدم زده بود. به ساختمان بلند خاکستری و پنجره های پرشمار آپارتمان ها خیره شده بود، و چنددقیقه ی دیگر در می زد. دوباره به پنجره ها نگاه کرد و برای بار آخر از پیاده روی پردرخت گذشت و روبه روی در ایستاد. در نیمه باز بود. زنگ شماره ی 24 را زد و آهسته وارد راهرو شد. روزهای آخر خرداد بود و نور نارنجی تندی از انتهای راهرو راه را روشن می کرد. نگاهی به دسته گل آبی و زردش انداخت، و از پلکان کنار آسانسور بالا رفت. از آن طرف، دختربچه ای باعجله از پله پایین می آمد. به آرش سلام کرد و بدون این که بایستد، به راه خودش رفت. شماره ی 24 ابتدای راهروی طبقه ی دوم بود. در آپارتمان باز بود و صدای حرف زدن زنی می آمد. بیتا بود. تلفن به دست، لب خند ساده ای زد و دسته گل را گرفت».

تازه ترین رمان پیام یزدانجو با عنوان «روزها و رویاها» که در نشر چشمه منتشر شده است با این سطرها آغاز می شود. با ملاقات آرش و بیتا که شخصیت های اصلی رمان هستند و ظاهرا پیش از این ملاقات یکدیگر را بی آن که از نزدیک دیده باشند می شناخته اند. داستان، شرح آشنایی آن ها و دلبستگی شان به یکدیگر است و راهی که این دو با هم طی می کنند و فرجام این راه و تردیدها و پرسش ها و دل مشغولی های هرکدام از این دو شخصیت. رمان در خلال روایت داستان بیتا و آرش لحظاتی را ترسیم می کند که از مجموعه متغیری از عواطف و احساسات شکل گرفته اند و از تاملات شخصیت ها درباره این لحظات و همچنین تامل در مسائل دیگر نظیر شهر و تحولات اجتماعی و فرهنگی و شیوه زیست آدم ها و ظواهری که تغییر کرده اند و نیز تاملاتی درباره چیستی برخی مفاهیم نظیر زیبایی که بخشی از رمان درباره چیستی آن است و رابطه آن با مفاهیمی دیگر نظیر احساس، اخلاق، فرهنگ، زمان، لذت و... که موضوع بحث های آرش و بیتاست. همچنین جاهایی از داستان از خلال اشاره به بحث های جمعی تصویری از زمانه ای که وقایع داستان در آن اتفاق افتاده به دست داده می شود و به این ها باید افزود ارجاعاتی به آثار مختلف ادبی و هنری و تاملاتی درباره برخی از این آثار را، مثل جایی از رمان که اشاره ای می شود به «مجموعه رمان»های بالزاک و زولا و ژول ورن و مضمون سفر در تاریخ ادبیات و تاریخ تمدن: «از ایده های مسحورکننده در ادبیات فرانسه در قرن نوزدهم نوشتن مجموعه رمان ها بود. مشهورتر از همه، اونوره دو بالزاک این ایده را در کمدی انسانی اش تجسم بخشید، با حدود نود اثر کوتاه و بلند، مثل معشوقه ی خیالی، باباگوریو، اوژنی گرانده، آرزوهای بربادرفته، و بیش از چهل نوشته ی ناتمام. نمونه ی دیگر روگون ماکار، مجموعه رمان بیست جلدی امیل زولا بود، با رمان های متنوعی مثل شور زندگی، ژرمینال، و نانا. در رمان های بالزاک و زولا مکان روایت اغلب پاریس، پایتخت فرانسه، بود: پایتخت قرن نوزدهم. در همان دوره، نویسنده ی دیگری در عصر طلایی ادبیات فرانسه، عصر ناتورالیسم و رئالیسم، ظهور کرد که به سبکی سوای بالزاک و زولا می نوشت: ژول ورن، با پنجاه وچهار رمان پرماجرا، مجموعه رمانی به اسم سفرهای شگفت انگیز. عنوان مجموعه بن مایه ی نوشته های ورن را نشان می داد: سفر، به جای دیگری که جادویی است، به آینده، به سوی سرنوشت. تاریخ ادبیات و تاریخ تمدن ترکیب تلاش های واقعی و خیالی برای سفر به دیگرسو است: سفرهای سرنوشت ساز». و جایی دیگر از رمان که در آن به جنبش «ضدفرهنگ» دهه ی شصت میلادی پرداخته شده و به «نسل بیت» که آغازگران این جنبش بوده اند و همچنین به هیپی ها، جشنواره موسیقی مونتری، اعتراضات دانشجویی 1968 و جشنواره وودستاک که هر یک دوره ای از این جنبش و اوج و فرود آن را ترسیم می کنند.

«روزها و رویاها» که پنجمین اثر داستانی پیام یزدانجو است، از پنج فصل تشکیل شده؛ سرخوشی، زیبایی، جاودانگی، سفر و بخشایش عنوان های فصل های این رمان اند. در بخشی از توضیح پشت جلد این رمان درباره داستان آن آمده است: «آرش، خواننده ی جوانی که سودای سفر کردن و آرزوی نویسنده شدن دارد، دل بسته ی بیتا می شود که او هم هنرمند و پر از سودا و آرزو است. رابطه ی پرشور آرش و بیتا با کشف رازهای آزارنده و با ورود شخصیت های دیگر دگرگون می شود، و راه ها و انتخاب های متفاوتی پیش روی آن ها می گذارد».