آرشیو چهار‌شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸، شماره ۴۳۶۱
صفحه آخر
۱۶
چهره روز

بعد منزل نبود در سفر روحانی

غلامرضا امامی

نام نامی جبار باغچه بان نخستین بار در سازمان انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مطرح شد. از بخت خوش زمانی که در پی آن شدیم کتاب های کانون به زبان های دیگر نشر یابد، نخستین کتاب که به عربی برگردانده شد و در ایران به چاپ رسید، همین کتاب بابا برفی بود که نامش «بابا الثلج» بود. در نمایشگاه کتاب قاهره این کتاب خوش درخشید و خوانندگان فراوان یافت. جبار باغچه بان که دل به مهر کودکان داشت، نخستین بار مدرسه ناشنوایان را در تبریز پی ریزی کرد. در آن زمان ها به این قشر عزیز؛ کودکان ناشنوا و روشندل کمتر کسی می پرداخت. مهر دیرین او به بچه هایی که نمی شنیدند اما دل های شان سخنان را می شنید، سبب شد به حقیقت او را پدر و بابای این بچه ها بنامیم. جبار باغچه بان این روزها نامش زنده می شود به بهانه زادروزش، چه بسیار کودکان آن روزگار و مردان و زنان این زمانه مدیون و وامدار او هستند که چراغ دانش را روبه روی دل و دیده شان افروخت. ما همه خود را مدیون جبار باغچه بان می دانیم، اما همین جا می خواهم یادی هم کنم از بزرگمرد دیگری که در کنار جبار باغچه بان سهم مهمی در آموزش روشندلان داشت. از همشهری بزرگم دکتر محمد خزائلی، روشندلی که در 6 ماهگی دیدگانش برای همیشه بسته ماند و با لمس حروف روی قبرها فارسی را فرا گرفت و تا آنجا پیش رفت که کتاب های یگانه ای بر گنجینه ادبیات ما افزود. او گذشته از دو دکترا در حقوق و ادبیات، به عربی و فرانسه نیز چیره بود. دکتر محمد خزائلی در کوچه ظهیرالاسلام نزدیک میدان بهارستان آموزشگاهی برای روشندلان پی افکند و بسیار شاگردان روشندل وی بعدها پزشک و مهندس و نامدار شدند. چه خوش است در تبریز به یاد جبار باغچه بان گذری و خیابانی به نام او نامیده شود و در اراک به یاد دکتر محمد خزائلی تندیسی ساخته شود. ناشنوایان و روشندلان ایران مدیون این دو تن هستند؛ از تبریز تا اراک راه درازی است اما بعد منزل نبود در سفر روحانی.