آرشیو چهارشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸، شماره ۳۴۲۲
ادبیات
۸
عطف

افسون یادگارها

شرق: نویسندگانی هستند که شهر در آثارشان تشخصی ویژه دارد؛ شهر به عنوان نماد و نمود زندگی روزمره مردم یک دوره و تغییروتحولات تاریخی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی. اورهان پاموک یکی از این نویسندگان است. او نویسنده استانبول است. نویسنده استانبولی که از یک سو در تب وتاب مدرن شدن است و از سوی دیگر سنت همچنان در آن پابرجاست و این تقابل ها و تداخل هاست که هویت شخصیت های رمان های او را شکل می دهد. او همچنین در آثارش حساس است به جزئیات و اشیائی که نماد سبک زندگی یک دوره هستند. این حساسیت را از جمله در رمان «موزه معصومیت» او می توان دید. رمانی که با ترجمه فارسی مریم طباطبائیها در نشر پوینده منتشر شده و به چاپ نهم رسیده است. «موزه معصومیت» رمانی است درباره عشق میان پسر سی ساله ای به نام کمال و دختر هجده ساله ای به نام افسون. کمال پسر یک کارخانه دار است و از خانواده ای مرفه. افسون از اقوام دور کمال است و خانواده اش به لحاظ مالی و طبقاتی پایین تر از خانواده کمال هستند و سبک زندگی افسون مورد تایید مادر کمال نیست. عشق بین افسون و کمال به واسطه یک شی ء، کیفی که کمال از مغازه ای می خرد که افسون در آن کار می کند، رقم می خورد. کیفی که تقلبی از کار درآمده و کمال برای پس دادن آن به مغازه بازمی گردد. این ماجرای عاشقانه رد خود را بر تمامی اشیائی که به نحوی به افسون مرتبط هستند به جا می گذارد و کمال این اشیاء را به عنوان یادگارهای این عشق جمع می کند تا از آنها موزه ای تدارک ببیند که همان «موزه معصومیت» است؛ موزه ای که کمال برای ترتیب دادن آن از بسیاری از موزه های جهان بازدید می کند. این موزه متشکل از انواع و اقسام خرده ریزهاست. پاموک در «موزه معصومیت» از خلال روایت داستان عشق افسون و کمال تصویری از وضعیت فرهنگی و اجتماعی استانبول دهه های هفتاد و هشتاد میلادی به دست می دهد و سبک زندگی مردم آن دوره را با جزئیات ترسیم می کند. اشیاء در این رمان تشخص می یابند و به کاراکترهای رمان بدل می شوند و در طرح و توطئه رمان نقش ایفا می کنند. مثل چتری که کمال پشت کمد قایم می کند یا همان کیفی که کمال می خرد و آغازگر عشق او و افسون می شود و بسیار اشیاء دیگر که در موزه معصومیت گرد می آیند تا یادگارهای عشق کمال و افسون باشند. پاموک حین نوشتن این رمان اشیائی را که در رمان از آنها صحبت شده است گرد آورد و از این اشیاء موزه ای واقعی به نام «موزه معصومیت» تدارک دید که در استانبول واقع است و آن چیزهایی را که در رمان پاموک از آنها نام برده شده در این موزه می توان بازیافت. رمان «موزه معصومیت» از 83 فصل عمدتا کوتاه تشکیل شده است. راوی «موزه معصومیت» کمال است. او در اواخر رمان از میل خود به تبدیل کردن موزه اش به رمان حرف می زند و می گوید که اورهان پاموک را برای نوشتن این رمان انتخاب کرده است.

آن چه می خوانید سطرهایی است از فصل پایانی رمان: «در یک شب مهتابی، در اتاقم واقع در خانه چوکورجوم میانه های شب از خواب بیدار شدم و به فضای خلاءمانندی که موزه در خانه ایجاد کرده بود نگاه انداختم. ماه نور خود را نثار جای کوچکی می کرد که به نظر می رسید هیچ وقت تبدیل به یک موزه نخواهد شد، جایی که انگار هیچ وقت خیال نداشت پر شود. همان شب بود که فهمیدم باید در مورد تک تک اجزای موزه به تفصیل توضیح بدهم و همه آن توضیحات را در یک کاتالوگ بیاورم؛ که البته این کار قطعا حکایت عشق بی بدیل من به افسون را نشان می داد. تمام اشیایی که حالا در تلالو نور مهتاب آن طور خودنمایی می کردند، حکایت گر یک لحظه ناب از زندگی مان بودند. به نظر می رسید که اشیاء به واسطه خطی نامرئی به یکدیگر متصل اند. خطوطی که مایه وجودی آن زمان بود، زمان غیرقابل تقسیم؛ چیزی مانند اتم های غیرقابل تقسیم ارسطو. این خط ها به هم وصل می شدند و داستانی می ساختند. کاتالوگ موزه ام را باید یک نویسنده به رمان تبدیل می کرد. حتی دلم نمی خواست نوشتن یک همچین کتابی را خودم امتحان بکنم. به همین دلیل بود که برای نوشتن چنین کتابی که قرار بود از زبان من گفته شود و شخصی به زیبایی آن را بنویسد، جناب آقای اورهان پاموک را پیدا کردم و با او تماس گرفتم. پدر و عمویش زمانی نه چندان دور با پدر و برادرم کار مشترکی داشتند. از خانواده های قدیمی نشان تاشی بودند که ثروت شان را از دست داده بودند. فکر می کردم که او می تواند تصویرسازی داستان مرا به خوبی انجام دهد. شخصی بود که روایت کردن داستان را بی نهایت دوست داشت و به کارش بسیار وابسته بود و من به خوبی از این موضوع مطلع بودم».