آرشیو یک‌شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۸، شماره ۲۲۱۸۹
فرهنگ: مقاومت
۸

یک شهید، یک خاطره

مریم عرفانیان

به یادماندنی ترین سحری

هیچ وقت آن سحری روزهای آخر ماه رمضان را از یاد نمی برم.

همان سحری که خواب مانده بودیم و تنها 10 دقیقه تا اذان فرصت داشتیم!

وقت کم بود، بابا محمدم چای و غذایم را در کاسه ای سرد می کرد و دستم می داد تا بخورم و بتوانم روز بعد روزه بگیرم.

***

آن سحری، به یادماندنی ترین سحری عمرم بود، چون فردایش بابا محمد بدون خوردن سحری روزه گرفت.

براساس خاطره ای از شهید محمدعلی امیری نیک

راوی: محبوبه امیری نیک، فرزند شهید