روایتی در حاشیه کتاب «شهرت دیرهنگام» نوشته آرتور شنیتسلر
خوب می دانست جوانی یعنی فتح کردن
روز های کاری این طوریه: صبح کتاب رو باز و شروع می کنم به غرق شدن توی کتاب و با صدای سلام یا چیزی که یعنی به من توجه کن، جواب سوال ها رو می دم. امروز مثل بیشتر اوقات فقط باد بود که توی کتاب فروشی پرسه می زد، باد دلگیر و گرم. من جایی بودم که «آرتور شنیتسلر» ساخته بود، میان دو نسل از آدم ها که یک طرف «زاکسبرگر» و طرف دیگر گروه «وین جوان» قرار دارند. شاعری که جز پیاده روی و از یاد بردن گذشته، هیچ چیز را زندگی نمی کنه. سرم را که بالا آوردم، هنوز کتاب فروشی خالی از مردم زنده شهر بود و پر از نویسندگان و کتاب های گردن کلفت. بیرون در تاریکی حکومتش را شروع کرده بود. کتاب را بستم و شروع کردم به راه رفتن،
شما میتوانید به یکی از روشهای زیر مشترک شوید:
همزمان با برقراری دوره اشتراک بسته دانلود 70 مطلب از مجلات عضو و دسترسی نامحدود به مطالب روزنامهها نیز برای شما فعال خواهد شد!
پرداخت از طریق درگاه بانکی معتبر با هریک از کارتهای بانکی ایرانی انجام خواهد شد.
پرداخت با کارتهای اعتباری بینالمللی از طریق PayPal نیز برای کاربران خارج از کشور امکانپذیر است.
- دسترسی به متن مقالات این پایگاه در قالب ارایه خدمات کتابخانه دیجیتال و با دریافت حق عضویت صورت میگیرد و مگیران بهایی برای هر مقاله تعیین نکرده و وجهی بابت آن دریافت نمیکند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.