آرشیو یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۸، شماره ۲۲۱۹۵
فرهنگ: مقاومت
۸

یک شهید، یک خاطره

آن همه ایثار

مریم عرفانیان

شب های خوزستان برعکس روزهایش بسیار سرد است . زمستان بود و دو سه نفری از بچه ها در چادر خوابیده بودیم. از شدت خستگی توان اینکه برای خودمان پتو بیاوریم نداشتیم. همان طور خوابمان برد. یک مرتبه در همان حالت خواب وبیداری متوجه ورود یک نفر به چادر شدم؛ چند پتو در دست داشت و روی تک تک بچه ها را خیلی آرام پتو می انداخت و خوب می پوشاند. نزدیک تر که شد، کمی دقت کردم. با این که تاریک بود شناختمش، برادر حسن روی همه بچه ها را پتو انداخت و خودش که دیگر پتویی نداشت همان طور در گوشه سنگر دراز کشید. آن شب دیگر خوابم نبرد از آن همه ایثار یک فرمانده متاثر شده بودم .

خاطره ای از شهید حسن انفرادی حسن آباد

راوی: جواد بهشتی ، همرزم شهید