آرشیو سه‌شنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۸، شماره ۵۴۰۳
زندگی
۱۳
یادداشت

کودکان دچار معلولیت و وظیفه خانواده

بهبود روند زندگی توان یابان و اشخاصی که با نقص عضو دست و پنجه نرم می کنند در گرو تلاش یک سازمان یا دستگاه نیست، بلکه نیازمند عزم و مشارکت یک جامعه است.خانواده به عنوان یک جامعه کوچک تر به طور طبیعی مهم ترین نقش را در رشد واجتماعی شدن کودک توان یاب خود دارد. هنگامی که در یک خانواده، کودکی متولد می شود که دچار نقص عضو است زندگی تمام اعضای خانواده را تحت تاثیر قرار می دهد و در حقیقت این خانواده است که باید با تعلیم و تربیت و آموزش صحیح به فرزند دچار معلولیت، مایه شکوفایی و رشد او در جامعه شود.

اولین مساله ای که در ارتباط با روش های تربیتی صحیح در خانواده های دارای فرزند دچار معلولیت باید مورد توجه قرار گیرد، مرحله پذیرش شرایط و سپس دوره های فرزندپروری است. دوره هایی که با توجه به نیاز کودک و نوع معلولیت از قبیل دوره های فرزند پروری اوتیسم یا فرزند پروری فلج مغزی یا همان سی پی اجرا می شوند. گذراندن چنین دوره هایی به خانواده کمک می کند تا یاد بگیرند همان ابتدای راه اختلال فرزند خود را بپذیرند و با کسب آگاهی کافی در چگونگی رفتار با فرزند معلول باعث افزایش اعتماد به نفس و بهبود روابط اجتماعی فرزندشان شوند.

بنابراین تنها چیزی که یک کودک توان یاب برای رسیدن به موفقیت به آن نیاز ضروری دارد،اعتماد به نفس است. تا وقتی اعتماد به نفس شخص دچار معلولیت پایین باشد و تفاوت های فردی خود با افراد عادی را نپذیرد شاهد انزوای افراد دچار معلولیت و گوشه گیری آنها خواهیم بود.

باید زمینه را برای حضور افراد دچار معلولیت در جامعه فراهم کرد، برای نمونه می توان آنها را در کارهای روزمره سهیم کرد و به این شکل تمایل شان برای مشارکت را بالا برد. خانواده ها به این شکل می توانند اعتماد به نفس و مهارت های اجتماعی فرزندشان را تا حد ممکن بالا ببرند. افزایش اعتماد به نفس، مهارت و حضور مکرر در جامعه به فرد دچار معلولیت و دیگر افراد نشان می دهد یک کودک توان یاب با دیگر کودکان تفاوتی ندارد.

بنابراین حمایت خانواده و چگونگی پذیرش معلولیت از سوی اطرافیان باعث می شود شخص توان یاب با خود فکر کند نه تنها افراد معلول محدودیتی برای حضور در جامعه ندارند بلکه می توانند افراد موفقی باشند و محدودیت خود را جبران کنند.