آرشیو دو‌شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۸، شماره ۳۴۴۳
ادبیات
۹

یادداشتی پیرامون زبان در شعر امروز

زبان خلاق، زبان کلیشه

مزدک پنجه ای

وقتی صحبت از زبان شعر می کنیم از چه چیزی صحبت می کنیم. تعاریف مختلفی درباره زبان شعر ارائه شده اما به تعبیری، هرکس از ظن خود اقدام به تعریف زبان شعر کرده است. در واقع به همان دلیل که خود شعر تعریف واحدی ندارد، زبان شعر نیز تعریف ناپذیر است یا حداقل دارای تعاریف متعددی است که هریک نواقص و ویژگی های مربوط به خود را دارد.

به هرروی «زبان» در تعریف عام، امکانی است که به وسیله آن بشر می تواند با دیگران ارتباط برقرار کند، در واقع بشر روابط عمومی را مدیون زبان است. زبان ابزار بیان اندیشه و آنچه که زیست ما در مواجهه با پیرامون می شود، است. زبان ابزار بیان احساس، تخیل، تصویر و هر چیزی است که انسان برای ایجاد یک مفهوم یا مضمون زیبا متوسل به آن می شود. در واقع به شکلی زبان ایجادکننده موقعیت هاست. هرچه توانایی و چیرگی افراد در استعمال کلمات و چینش واژگان در کنار هم در موقعیت های مختلف بهتر باشد، می گوییم ارتباط موثرتری ایجاد شده است یا لذت بیشتری را نصیب مخاطب کرده ایم.

در اینجا روی بحث ما زبان شعر است. وقتی صحبت از زبان می کنیم دقیقا مراد ما از آن چیست؟ اینکه می گوییم زبان یکی از اجزای اصلی شعر است؛ اما همه شعر نیست، در واقع ادعای غلطی نکرده ایم؛ چراکه زبان مهم ترین ابزار شعر به شمار می رود. زبان، آن دم، روح و نفسی است که در کالبد شعر دمیده می شود.

یدالله رویایی در کتاب «مسائل شعر» داستانی را از فردی روایت می کند که می تواند شاهد مثال ما در این بحث باشد. او می گوید: شاعری در یکی از کوچه های لندن روزی گدای کوری را می بیند که پلاکی بر گردن خویش آویخته است. از او می پرسد: «روزی چقدر درآمد داری؟» گدا می گوید: «روزی دو دلار.» شاعر پلاکی را که به گردن گدا بود برمی گرداند و چیزی بر آن می نویسد و به سائل توصیه می کند تا از این پس، این روی پلاک را به گردن بیاویزد. دو ماه دیگر وقتی که باز شاعر از آن کوچه می گذرد، به همان سائل برمی خورد، از او می پرسد: «از وقتی که آن روی پلاک را بر گردن انداخته ای درآمد روزانه ات چقدر شده است». سائل پاسخ می دهد: «پانزده تا بیست دلار» و ضمن سپاسگزاری اصرار می کند که شاعر بگوید بر پشت پلاک چه نوشته است. شاعر می گوید من کار بزرگی نکردم، تو نوشته بودی: «من کور مادرزادم، به من رحم کنید». من روی آن نوشتم: «بهار از راه می رسد، من تماشایش نخواهم کرد».

وقتی صحبت از زبان شعر می کنیم؛ یعنی موقعیت و وضعیتی که تنها توسط زبان ایجاد خواهد شد. در واقع عبارت های «من کور مادرزادم، به من رحم کنید» و «بهار از راه می رسد، من تماشایش نخواهم کرد»، بیان یک موضوع در دو فرم است. اولی اشاره مستقیم به کوربودن دارد، اما به واسطه آن گدا مخاطبانش را در وضعیت و موقعیتی متفاوت قرار نمی دهد، چراکه برای بسیاری عبارتش کلیشه ای است. به تعبیری آن موقعیتی که گدا برای مخاطبانش ایجاد کرده، به لحاظ عاطفی و حسی موقعیتی خلاقانه و بکر نبوده است؛ اما در سویی دیگر، اندیشه و نگاه متفاوت منجر به زایش کلماتی شده که برای مخاطب جلوه و نوآوری را به همراه آورده است و این یعنی در آن موقعیت، آن شاعر توانست روابط بهتر و موثرتری را برای گدا و مخاطبانش ایجاد کند، چراکه به قول سوسور: «اندیشه از طریق زبان ظهور می کند».1

بنابراین با مثال فوق می توان به این بحث این گونه پرداخت که یک شاعر مانند جادوگر، باید مدام از طریق خلاقیت های زبانی و ذهنی، مخاطب را در موقعیت جدیدی قرار دهد که تاکنون قرار نگرفته است. شاید از این نظر است که می توان مدعی شد بسیاری از اشعاری که در فضای مجازی و مکتوبات می خوانیم برآمده از موقعیت های زبانی کلیشه شده است؛ دال هایی که منتهی به مدلول های لورفته می شوند. شعر امروز و شعر هر زمان دیگر که دچار کلیشه شدگی در عرصه فرم و زبان شود، شعری است که ایجاد موقعیت نخواهد کرد. جریانی را به وجود نخواهد آورد، مگر جریانی که خوشایند عوام گراها باشد. شاعران پوپولار زبانی را برای ارتباط برمی گزینند که مخاطب به واسطه نشانه ها و آن مولفه ها در موقعیت معنایی تجربه شده ای قرار گیرد؛ بنابراین می بینید که به میزان مخاطبانی که علاقه مند به چنین ویژگی های ساختاری زبان هستند، بر تولیدکنندگان این آثار نیز افزوده می شود.

محمد مختاری در کتاب «چشم مرکب» به شکلی به این موضوع از نگاهی دیگر پرداخته است، با این تفاوت که او به شعر و اندیشه سیاسی می پردازد که به نوعی آن نیز درگیر عوام گرایی است. او معتقد است: «بخشی از شعر، به ویژه از راه روزنامه ای شدن به تولید انبوه می رسد».2 واقعیتی که در دوره اکنون به واسطه فضای مجازی در حال روی دادن است. به تعبیر مختاری ما با انبوهی از تولیدکنندگان و در حقیقت الگوبرداران از ابداعات اولیه، به تولیدکنندگان انبوه مواجه هستیم. از خصایص شعر روزنامه ای و البته شعر دوران فضای مجازی آن است که از حدود ادراک عام فراتر نمی رود و زبان سخت تحت تاثیر این فضا قرار می گیرد. در این اوضاع حتی کارکرد تخیل به پیداکردن استعاره های سهل الوصول تقلیل می یابد. در چنین نحوه برخوردی با زبان می بینیم که «زمینه ی گسترده ای برای بروز کلیشه های تصویری، جملات قصار، ساخت های توصیفی، بافت های خطابی و انشائی و... فراهم می آید».3 شاید بگویید چه اشکالی دارد، هر گلی بوی خود را می دهد و هیچ کس جای دیگری را تنگ نکرده است. در پاسخ باید مخاطب را متوجه این خطر کرد، اگرچه پهنه ادبیات عرصه وسیعی است اما معضل اینجاست که شاعر برای بیان اندیشه خود به زبانی از جنس زبان آن گدا روی بیاورد، نه زبانی که برآمده از خلاقیت و رفتارهای مرسوم باشد. امروز بسیاری از شاعران سطح اندیشه، زیبایی شناسی و زبان خود را برای فهم آسان مخاطب به حدی تنزل می دهند که گویی کار شاعر تنها بیان احساس است. در این موقعیت است که می بینیم شعرهایی متاثر از این گفتمان کلیشه شده که صرفا برای مخاطب عام و چنین ذهنیتی تعریف شده، سروده می شود و به صورت کتاب های شعر به دست مخاطبان می رسد.

پی نوشت:

1. مری کلیگز، درسنامه نظریه ادبی، نشر اختران، چ دوم 1394، ص 57

2. مختاری، محمد، چشم مرکب، نشر توس، چ دوم 1393، ص 66

3. همان