آرشیو شنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۸، شماره ۴۶۴۷
صفحه اول
۱
سرمقاله

اخلاق و بی ثباتی اقتصاد کلان

دکتر تیمور رحمانی (عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران)
منبع: گزاره شایع

«ما ایرانیان ذاتا از نظر اخلاقی دارای عیب و ضعف هستیم و بسیاری از مشکلات اقتصادی و اجتماعی ریشه در این ضعف اخلاقی دارد.» احتمالا بسیاری از افراد در ریشه یابی مسائل موجود با چنین گزاره هایی روبه رو شده اند. از این دست گزاره ها یا شبیه به آنچه بیان شد (البته بسیار افراطی تر)، در میان ایرانیان چه عامه و چه نخبه و روشنفکر و حتی متخصصان حوزه مربوطه نیز نسبتا شایع و متداول است.

عامی و متخصص آن را به بیان های مختلفی شامل کاهش سرمایه اجتماعی، تضعیف اخلاق، تضعیف روابط اجتماعی، شیوع ناهنجاری اجتماعی و امثالهم ذکر می کنند. درآن صورت، پرسش این است که (1) آیا خصلت فرهنگی و اخلاقی اشاره شده مختص ایرانیان است و امری تاریخی و به ارث رسیده از تاریخ و غیر قابل تغییر است؟ (2) آیا این خصلت فرهنگی و اخلاقی ریشه بسیاری از مشکلات اقتصادی و اجتماعی است؟ و (3) آیا پدیده های اقتصادی می توانند علت یا حداقل تشدیدکننده این خصلت فرهنگی و اخلاقی باشند؟

آشکار است که هنجارها و ناهنجاری های اجتماعی و اخلاقی موضوعاتی چندبعدی هستند و به طور قطع درک کامل ریشه آنها و چاره اندیشی برای حل آنها نیازمند مطالعات بین رشته ای است و هیچ دیسیپلین علمی به تنهایی قادر به تحلیل جامع و مانع آنها نیست. بر این اساس، در نوشتار حاضر با پذیرش (همراه با فروتنی) نقص تحلیل تک بعدی اقتصادی از موضوع، ورودی به تحلیل رابطه اخلاق و بی ثباتی اقتصاد کلان می کنیم. آشکار است که می توان ادعا کرد گزاره شایع اشاره شده فوق نمی تواند گزاره صحیحی باشد؛ چون سرزمینی که فردوسی، رودکی، فارابی، عطار نیشابوری، ابوسعید ابوالخیر، خیام، رازی، خوارزمی، سعدی، حافظ، مولوی، خواجه نصیرالدین طوسی و... را در خود پرورانده است و بخش بزرگی از آثار آنها سرشار از پند و اندرز و ترویج اخلاق بوده است (آن هم در زمانی که بخش بزرگی از مردمان کره خاکی در زندگی بدوی و شکار و تاخت و تاز به سر می بردند و روابط اجتماعی و اخلاقی به شکل امروزین در آن معنایی نداشت) نمی تواند موصوف به صفتی شود که در آن گزاره بیان شده است. بنابراین، بدون آنکه دارای تخصص در حوزه جامعه شناسی یا اخلاق باشیم، قادریم موارد متعددی از عدم مصداق گزاره مذکور را بر شماریم. حتی در شرایط کنونی نیز که مشکلات اقتصادی حاد به نظر می رسد، می توان به صورت آماری شواهدی ارائه کرد که تصویری خوش بینانه از اخلاق در ایران را به نمایش می گذارد و زمینه امیدواری به آینده را فراهم می کند.

اما چه ارتباطی بین آنچه اخلاق می نامیم و بی ثباتی اقتصاد کلان می توان تصور کرد؟ برای درک این ارتباط کافی است به این اصل کلی توجه کنیم که اخلاق پدیده ای شکل گرفته و در حال تحول در خلا نیست و همان طور که بر پدیده های اقتصادی اثر می گذارد از آنها نیز اثر می پذیرد. علم اقتصاد امروز پذیرفته است که اخلاق به طور قطع در بهبود یا تضعیف عملکرد اقتصادی جوامع نقش دارد. به عنوان نمونه بالا بودن سرمایه اجتماعی که متاثر از نظام اخلاقی موجود در یک کشور است، سبب کاهش هزینه های مبادلاتی و بنابراین افزایش انگیزه دادوستد و فعالیت اقتصادی و به تبع آن سرمایه گذاری و رشد اقتصادی می شود. اما آنچه در اینجا مورد توجه است، تاثیر بی ثباتی اقتصاد کلان روی اخلاق است.

تا جایی که می دانم رفتاری شناخته شده برای روانشناسان وجود دارد دال بر اینکه انسان در مقابل دشواری ها و صدماتی (جسمی و روحی) که با آن روبه رو می شود، دارای آستانه ای از تحمل است و برای فراتر از آن به دنبال ابزاری برای حفاظت از خود است یا واکنش دفاعی دارد. به عنوان نمونه، انسان درجه ای از سرما را می تواند تحمل کند و بدون ایجاد حفاظ در مقابل سرما قادر به تحمل فراتر از آن نیست. به عنوان نمونه ای دیگر، انسان اندازه ای از درد ناگهانی را بدون واکنش شدید تحمل می کند و در مقابل فراتر از آن به گونه ای (مثلا ناله کردن) واکنش نشان می دهد. اثر بی ثباتی اقتصاد کلان بر اخلاق را می توان در همین راستا تحلیل کرد.

در حالت کلی، بی ثباتی اقتصاد کلان سبب درد و رنجی می شود که انسان تا آستانه ای می تواند به آن بی تفاوت باشد و واکنشی دفاعی از خود نشان ندهد. درد و رنجی که بی ثباتی اقتصاد کلان بر انسان تحمیل می کند، زیان آشکار و ضمنی (یا به اصطلاح هزینه فرصت) عدم واکنش به این بی ثباتی است. بی ثباتی اقتصاد کلان یا زیانی به شکل آشکار بر شخص تحمیل می کند (مثلا زمانی که بر اثر تورم فرد ناچار است برای خرید مقدار مشخصی کالا مبلغ بالاتری بپردازد و بنابراین توان خرید او کاهش یابد یا هنگامی که در شرایط نیاز به فروش سهام ارزش سهام او دچار افت شدید شود و زیان حاصله قدرت خرید و رفاه او را کاهش می دهد) یا زیانی به شکل ضمنی برای فرد ایجاد می کند (مثلا هنگامی که در شرایط افزایش شدید قیمت مسکن فرد می توانسته است به جای نگهداری پول نقد به خرید مسکن روی آورد و چنین نکرده است و به این ترتیب دچار زیان ضمنی شده است). طبیعی است که اگر بی ثباتی اقتصاد کلان به ویژه به شکل نوسانات قیمت ها بسیار محدود باشد، زیان های آشکار و ضمنی اشاره شده محدود بوده و اصطلاحا پایین تر از آستانه قابل تحمل است و همین موضوع سبب می شود که واکنشی دفاعی از جمله به شکل تغییر در اخلاق افراد جامعه رخ ندهد. اما هنگامی که بی ثباتی اقتصاد کلان تشدید می شود، زیان های اشاره شده نیز تشدید می شود. مثلا هنگامی که قیمت مسکن در یک فاصله کوتاه 30 درصد افزایش می یابد، کسی که مسکن خود را فروخته و تبدیل به پول نقد کرده است یا کسی که پول نقد داشته و تبدیل به مسکن نکرده است، احساس دچار زیان شدن برای او به طور قابل توجهی بالا خواهد بود. به عبارت دیگر، در چنین شرایطی زیان ناشی از بی ثباتی اقتصاد کلان و درد ناشی از آن برای اشخاص از آستانه قابل تحمل گذشته و اشخاص را وادار به واکنش دفاعی می کند که دارای پیامدهایی در اخلاق نیز خواهد بود. به عنوان نمونه، هنگامی که انتظارات تورمی بالا است و محصولی مانند برنج یا دارو کمیاب می شود، با وجود آنکه خرید بیش از نیاز و احتکار آن به قصد فروش به قیمت بالاتر امری غیر اخلاقی محسوب می شود، اما بسیاری از اشخاص قادر به خودداری از احتکار و کسب سود از این موضوع نیستند. به عبارت دیگر، صرف نظر کردن از سود اشاره شده به معنی تحمل زیانی ضمنی فراتر از آستانه تحمل آنها است و به همین دلیل اقدام به احتکار را ترجیح می دهند و این گونه بی ثباتی اقتصاد کلان تضعیف بنیان های اخلاقی را شکل می دهد. به عنوان نمونه ای دیگر، هنگامی که بی ثباتی اقتصاد کلان محدود است و شخصی به دوستان یا بستگان خود برای رفع مشکل آنها قرض الحسنه می دهد از این موضوع احساس مغبون بودن نمی کند؛ اما هنگامی که بی ثباتی اقتصاد کلان شدید است فرد قرض دهنده از قرض دادن خود و هر گونه تاخیر در بازپرداخت قرض خود احساس زیان می کند و شخص قرض گیرنده نیز اگر امکان تبدیل کردن پول به کالا یا دارایی داشته باشد که قیمت آن در حال افزایش است، وسوسه و انگیزه بازپرداخت با تاخیر را کسب می کند تا از آن قرض سود کسب کند یا از زیان ضمنی پرهیز کند و به همین دلیل زمینه پایبندی به اخلاق در انجام یک کار نیک در هر دو طرف تضعیف می شود. به عنوان نمونه ای دیگر، هنگامی که مثلا فردی اقدام به پیش خرید مسکن کرده است و بی ثباتی اقتصاد کلان سبب شده است وارد شدن در بازار سکه و ارز جذاب شود، ممکن است سازنده مسکن انگیزه ای بالا برای خرید و فروش ارز و سکه با استفاده از منابع مالی خریداران مسکن پیدا کند و در انجام تعهد خود تعلل کند و رفتاری غیر اخلاقی در رابطه بین خریدار و فروشنده پدیدار شود. در واقع، بازهم زیان ضمنی عدم وارد شدن در بازار سکه و ارز برای سازنده مسکن فراتر از آستانه تحمل او بوده و او را به ورود در این بازار و ارتکاب عمل غیر اخلاقی عدم تحویل مسکن به موقع خریداران مسکن را برای خود قابل قبول کند.

موارد اشاره شده نمونه های اندکی از ده ها، صدها و هزاران مورد و مثال است که چگونه بی ثباتی اقتصاد کلان سبب می شود افراد یک جامعه برای پرهیز از زیان آشکار یا ضمنی ناشی از بی ثباتی اقتصاد کلان پایبندی به آنچه را که رفتاری اخلاقی توصیف می شود، از دست بدهند و مرتکب آن شوند (در واقع، تداوم بی ثباتی اقتصاد کلان می تواند بسیاری از آنچه را قبلا غیر اخلاقی و ناپسند توسط عموم محسوب می شده است تبدیل به امری عادی و قابل پذیرش اجتماعی کند). هرچه بی ثباتی اقتصاد کلان شدیدتر باشد و مدت بیشتری تداوم داشته باشد، به دلیل متضرر کردن مکرر افراد اثر آن در تخریب اخلاق نیز شدیدتر و پیامدهای زیان بار اقتصادی و اجتماعی آن نیز شدیدتر است.

بر این اساس، تلاش برای کنترل بی ثباتی اقتصاد کلان و در راس آنها کنترل تورم امری ضروری نه فقط برای پرهیز از زیان اقتصادی، بلکه امری ضروری برای پرهیز از فروپاشی اخلاق است. نباید فراموش کرد که در جامعه ای فقیر از نظر سطح تولید سرانه این امکان وجود دارد که آنچه اخلاقی نامیده می شود حفظ شود؛ اما در جامعه ای دچار بی ثباتی اقتصاد کلان حفظ آنچه اخلاقی می نامیم، امکان ناپذیر است. اگر تخصص من اقتصاد است و اگر قضاوتی نمی توانم بکنم که آیا جامعه ای ایران از نظر اخلاقی دچار دشواری و ضعف شده است یا خیر، اما بر اساس تحلیل فوق می دانم که بی ثباتی اقتصاد کلان امکان حفظ ارزش و هنجار و اخلاق را تضعیف می کند. در آن صورت، عزمی جدی برای کاهش بی ثباتی اقتصاد کلان باید در ما شکل بگیرد نه به این دلیل که بی ثباتی اقتصاد کلان سبب عقب ماندن سطح رشد و توسعه اقتصادی ما از دیگران می شود، بلکه به این دلیل مهم تر که بی ثباتی اقتصاد کلان اخلاق ما را نشانه می رود و بخش بزرگی از رفاه جوامع نیز ناشی از حاکم بودن آن چیزی است که اخلاقی می پنداریم. رفع بی ثباتی اقتصاد کلان عمدتا کارکردی است که سیاست پولی باید انجام دهد و شرط آن رفع سلطه مالی و واگذاری استقلال به سیاست گذار پولی و پذیرش محدودیت های سیاست پولی است تا آنچه ظاهرا صرفا ما را در دستیابی به اهداف اقتصاد کلان کمک می کند، اکنون به بهبود اخلاق نیز کمک کند.