نقدی بر عملکرد بازاریابی در چرخه فروش

فروش و بازاریابی در چرخه (گردش) تولید، از مشکل ترین و پرمسئله ترین مراحل کار است. برعکس «خرید» که کافی است انسان تصمیم به انجام آن بگیرد و پس از تامین وجه آن، به بازار فروش مراجعه کند.بازاریابی و فروش، امروزه و در وضع و شرایط اقتصاد کشور، که رقابت از سوئی ارتباط گرفتن مستقیم با مصرف کننده را مشکل ساخته، و از سوئی دیگر افزایش روزافزون بهای کالاها و کاهش قدرت خرید مردم، شرایط آسان گذشته را به مخاطره انداخته، از اهمیت خاصی برخوردار است و ما شاهدیم که تعدادی از نهاده های صنعتی باانباری انباشته از کالاها و نبود مشتری مواجهند و خطر توقف آن ها را تهدید می کند.در مقوله رقابت، علاوه بر رقبای داخلی، باید با کالاهای وارداتی نیز که به علل بی شمار، ارزان تر و مرغوب تر از اجناس داخلی عرضه می شود، نیز رقابت کرد که علی رغم استفاده از ارز شناور یا آزاد، هنوز قدرت رقابت را از دست نداده اند.تجربه کشورهای دیگر نیز حکایت از وضعیتی مشابه در شرایطی مشابه، دارد. اقتصادهای نوخاسته یا به عبارت دیگر اقتصادی رو به رشد، همواره بدون توجه به ظرفیت بازار، با استفاده از حمایت دولت ها و با مساعدت سازمان های اعتباری (عمدتا بانک ها)، کارخانه های جدید تاسیس می کنند و هر روز تولید خود را فزونی می بخشند و فرآورده های آن را به بازار سرازیر می کنند و این سرمایه گذاری در صنایع مشابه، بدون بررسی های اقتصادی (امکان سنجی) و بدون مطالعات سنجش و ظرفیت بازار، نیاز جمعیت، قدرت خرید مردم و میزان مصرف آینده، یک سلسله مشکلات و مسائلی را برای این کشورها آفریده است. تردیدی نیست که بدون داشتن زمینه های تفکری و طرح ریزی یک برنامه موثر رسیدن به هدف های اقتصادی بسیار دشوار است. برای تحقق هدف ها، قصد کردن وکوشیدن، کافی نیست بلکه باید با سلاح روز، یعنی آگاهی و علم به شیوه های عملکردی اقتصاد، مجهز شد و به مقابله با مسائل رفت.