سنجش معنویت: حکمت باطنی و شبه باطنی
امروزه اصطلاح «حکمت باطنی» چنان دچار تغییر معنایی شده است که اصطلاحی کفرامیز تلقی میشود. اصطلاح حکمت باطنی در غرب برای اولین بار در اوایل قرن بیستم به کار رفت. البته نوعی حکمت باطنی در دوران باستان نیز وجود داشته است که عمدتا مبتنی بر قواعد هرمسی مصر باستان بوده است. نوافلاطونیان با استفاده از این اصطلاح، ایینهای رمزی باستان را توصیف میکردند. باطنگرایان برای محافظت از عقاید و اموزهای خود معمولا از مکتوب کردن انها پرهیز میکردند. به همین دلیل، اطلاعات چندانی در مورد ایینهای رمزی دوران باستان در دسترس نیست. بنابراین، سر اغاز حکمت باطنی مدرن را میتوان معنویتگرایی و جنبش نواندیشی قرن نوزدهم در امریکا تلقی کرد. امروزه منظور از حکمت باطنی، کنه مشترک همه ادیان است که فارغ از ظواهر انان موجودیت دارد. در گذشته، منظور از حکمت باطنی معرفت مخصوص یک محفل عرفانی بود، اما امروزه به دلیل ضعف نهادهای روحانی دینی و پیشرفت فناوری این معرفت در دسترس همگان قرار گرفته است و فردی که تخصص درک این مفاهیم باطنی را ندارد، به دلیل مواجهه زودهنگام با انها دچار اشفتگی ذهنی و دیوانگی میشود. دین عصر جدید یکی از نمونههای کنونی حکمت باطنی است که ان را دموکراتیک کرده است. این دموکراتیک شدن یا به تعبیری، عوامزدگی، ناپسند، اما گریزناپذیر است. میتوان حکمت باطنی عصر حاضر را شبه حکمت باطنی نامید. برای تمایز حکمت باطنی از شبه حکمت باطنی باید به خاستگاههای معرفت، کاربرد معرفت سنتی و ژرفای معنوی فرد مدعی این معرفت توجه کرد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.