بررسی پارادایمی نسبت اخلاق و سیاست در تفکر هگل
چنان که مشهود است، گئورگ ویلهلم فردریش هگل نامی آشنا در سیر اندیشه های سیاسی و فلسفی در غرب است؛ به طوری که او را از بانیان و شارحان ایدئالیسم آلمانی، از بزرگان تاریخ نگاری فلسفی و از واضعان ریاضیات انقلاب (به تعبیر آلکساندر هرتسن) نامیده اند و البته باز هم شاید این همه، در شناخت اهمیت تفکر هگل در عصر مدرنیته وافی به مقصود نباشد. با توجه به این مسئله، شناخت رویکردهای هگل در خصوص مسائل فلسفی مختلف مدرنیته جایگاه خاص خود را دارا می باشد و در این بین، نوع رویکرد هگل به نسبت اخلاق و سیاست نیز بسیار اهمیت می یابد؛ چرا که هگل به تبع پیروزی انقلاب فرانسه که منجر به بالندگی رویکردهای اومانیستی در تفکر غرب شده بود، به همراه کانت درصدد برآمد بازاندیشی اساسی در بنیان های فلسفه اخلاق ایجاد کند و با توجه به آن شاکله های جدیدی برای سیاست اخلاقی و اخلاق سیاسی تعریف نماید. این پژوهش بر آن است که بر مبنای چگونگی کاربست نظریه پارادایمی در ساحت اندیشه سیاسی و با دقت نظر در دل آموزه های اخلاقی هگل نسبت این آموزه ها را با انگاره های سیاسی وی به بوته بحث و بررسی گذارد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.