نقد و بررسی دیدگاه مشاء مبنی بربساطت جسم از اجزای بالفعل، با تاکید بر دیدگاه علامه حسن زاده
تبیین حقیقت جسم، مسئله ای است که از دیر باز حکماء الهی را به خود مشغول ساخته و موجب تضارب آراء و تکثر اقوال گشته است. در تقسیم اولیه گروهی حقیقت خارجی جسم را مرکب از اجزاء دارای وضع و بالفعل دانسته و گروه دیگری آنرا متصل و بسیط از چنین اجزایی پنداشته اند و البته در هر دو گروه نیز انشعابات گوناگونی رخ داده است.
در این معرکه قول ذیمغراطیس در بین گروه اول و قول مشاء از میان گروه دوم اقوال مهمی می نماید. ذیمغراطیس جسم را مرکب از اجزاء صغار صلبه و بالفعل می داند و مشاء جسم را متصل و بسیط از چنین اجزائی می دانند و برای آن دو جزء هیولی و صورت قائلند. البته مشاء نیز معترفند که هیولی را مستقیم از خارج نمی یابند بلکه به ضرورت برهان آنرا می پذیرند. اشراقیون نیز تا حدودی با قول اول همنوا بوده و بر خلاف مشاء منکر هیولی (البته به عنوان جزئی از جوهره جسم) هستند.
لکن در این میان قول مشاء مشهورترین اقوال است چنانکه مبنای عمل فلاسفه قرار گرفته است. امروزه دانشمندان علوم تجربی مثل فیزیک و شیمی در ترکیب جسم از اجزاء بالفعل شکی ندارند. پس گویا امروزه قول مشاء که مبنا و مورد اهتمام فلاسفه است با چالش مواجه است.
برخی از حکماء معاصر نیز قول مشاء را غیر قابل قبول می بینند و جسم را مرکب از اجزاء می دانند. در این میان علامه حسن زاده آملی قول جدیدی ابتکار نموده است که مشکلات اقوال قبلی را برطرف کرده و جمع بین اقوال می نماید.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.