اسطوره ی «تحلیل گفتمان»
تقلیل روش به «ابزار و تکنیک» محض، حاصل کلیشه ای ست که «روش تحقیق» را منفک از «چارچوب نظری» و رسالت آکادمی را صرفا تحقیق تجربی می داند؛ استفاده از نظریه گفتمان مبتنی بر این تلقی، علاوه بر ایجاد ناهمسازی های نظری- روشی، دست اندرکار آفرینش اسطوره ای جدید و نشانگر بی اعتنایی به تنشی با سابقه درون نظریه است. وجود دو نوع کلیشه تاریخ نگر - واقع گرایی و انتزاعی گری- و تقسیم آن میان آکادمی به عنوان جایگاه راستین «علم»، و خارج از آکادمی به عنوان عرصه حقیقی «روشنفکرمآبی و تتبعات نظری» به این وضعیت دامن می زند. البته، در سال های اخیر به سبب هژمونی پست مدرنیسم کلیشه ی نحله دوم تحت عناوینی چون «امتناع نظریات وارداتی در توضیح وضعیت خاص ایران»، «علم بومی» و... به گفتار آکادمیک نیز راه یافته است. چه بگوییم جریان دوم، صرفا واکنشی به پوزیتیویسم جریان اول است و چه برای آن حیثیت مستقلی قایل شویم، به نظر می رسد هر دو در توافقی آشکار و نهان، به ضخامت اسطوره عصر حاضر یاری می رسانند. ادعای سخن گفتن از واقعیت به واقع گرایانه ترین شکل و یا ادعای سخن گفتن از ذات و ماهیت چیزها دو سویه ی التفات اسطوره ای است که خود را به مثابه عقل سلیم دانشگاهیان و روشنفکران تثبیت نموده است و این چنین بر خصلت دوپهلوی خود می افزاید؛ تا حدی که دامن تحلیل گفتمان را که پیرو سنت رولان بارت، بناست اسطوره های تاریخ زدوده را واکاوی کند، گرفته است. مساله اصلی مقاله آن است که آیا درون نظام نشانه شناسی بارت پاسخی برای گفتار تاریخ زدوده کنونی که در آن کلیشه های تحلیل گفتمان فرصت استقرار یافته اند، وجود دارد؟ به عبارتی برآنم که به میانجی بازخوانی مناقشه بارت با منتقدان زمانه اش، و با کمک برخی واژگان لاکلایو و موف، اسطوره تحلیل گفتمان را رمزگشایی نمایم.
تحلیل گفتمان ، اسطوره ، دلالت صریح ، دلالت ضمنی ، امر بدیهی ، طبیعی سازی ، دال اعظم ، کلیت غایب ، واقع گرایی ، بی طرفی ، مساله تعمیم ، ذات گرایی ، این همان گویی
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.