جنسیت و قدرت در گفتمان زنانه رمان نویسی ایران (با تکیه بر رمان های زنان در دو دهه 70-80)
محدودیت و ممنوعیتی که در طول تاریخ برای زنانه نویسی وجود داشته به موازات پرده نشینی زنان در اجتماع شکل گرفته و در طول تاریخ نهادینه شده است. گرچه ادبیات داستانی در دوره مدرن در ایران شکل گرفت، همچنان گفتمان مردانه بر آن غالب است . داستان های زنان نیز اغلب به بازتولید کلیشه های جنسیتی پرداخته اند. از دهه هفتاد به بعد، به موازات گسترش کمی و کیفی رمان نویسی زنان، مقارن با رشد آگاهی و تحصیلات و حضور بیشتر آنان در اجتماع در کنار تغییر تدریجی جایگاهشان در حیطه اقتصاد و فرهنگ، دانش خلق شده در ادبیات داستانی زنان، اشکال تازه ای از قدرت را به وجود آورده و معادله قدرت را از کنشی یک سویه به کنشی تعاملی تغییر داده است. زنان گزاره های تازه ای را به عنوان امر واقعی وارد ادبیات داستانی کرده، دانشی تولید می کنند که نوعی مقاومت در برابر قدرت مستقر و مسلط ایجاد می کند. آنان از روال های طرد و عکسی استفاده می کنند که تمایز میان گزاره های «غلط» و «درست» را بازتولید می کند. در این پژوهش با تحلیل و تفسیر داده های مفهومی از ده رمان معروف و موفق نویسندگان زن در دو دهه، چگونگی چرخش مفاهیم قدرت در این رمان ها بررسی می شود. مهمترین کنش های معطوف به قدرت زنان که در رمان فارسی این دو دهه بازتولید شده، عبارت است از چالش با ساخت های سنتی قدرت مردسالار، بیان احساس طردشدگی عاطفی در زندگی زناشویی، تفاوت در شیوه های مادری و تعریف زن خانگی، آشپزخانه کانون محوری قدرت در خانه، زنانه شدن فضاهای شهری، تغییر نقش ها و کلیشه های جنسیتی و گوناگونی شکل های خانواده. مولفه های تکرارشونده فوق، فرهنگ قدرت را از یک سویه نگری به سمت فرهنگی تعاملی در ادبیات داستانی ایران سوق داده است.
داستان های زنان ، جنسیت ، قدرت ، دهه هفتاد ، دهه هشتاد
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.