راهبردهای توسعه فرهنگی در ایران: (مطالعه موردی دوره پهلوی اول)
توسعه به عنوان یک ایده از دورانی به زبان فارسی راه یافت که فرهیختگان ایرانی به موضوع عقب ماندگی ایران پس از رابطه با جوامع اروپایی پی بردند و تعداد محدودی از نخبگان هییت حاکمه، به فکر تغییر وضع موجود افتادند. هدف این افراد رسیدن به مرحله ای بود که دولت های پیشرفته غربی در آن قرار داشتند، بدین منظور در عصر قاجار با توجه به عقب ماندگی اقتصادی و عدم پیدایش گروه های نوساز نیرومند، نخبگان حاکم راه اصلاحات از بالا را در پیش گرفتند، موضوعی که بعدها در دوره پهلوی نیز ادامه یافت. مقاله حاضر پژوهشی است پیرامون راهبردهایی که درزمینه توسعه فرهنگی در دوره پهلوی اول از سوی هییت حاکمه و نخبگان حاکم برای رسیدن به توسعه فرهنگی در پیش گرفته شد. رویکرد پژوهشی کار، عبارت از توصیف نظری و روش تحقیق انتخاب شده، ناظر بر روش بررسی تاریخی و شیوه گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای است. در این پژوهش از نظریه عقلانیت وبر به عنوان چارچوب نظری بهره برده ایم و حاصل بررسی، حکایت از این نکته دارد که راهبردهای توسعه فرهنگی در دوره رضاشاه ناظر بر توسعه عقلانیت ابزاری بوده و پیامدهای آن را در سه مورد می توان خلاصه کرد: 1) استبداد و اقتدارگرایی (2) ناسیونالیسم سرکوبگرا و 3) سکولاریسم ستیزه گر.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.