یادگیری کندوکاومحور؛ الگویی برای ارتقای علوم انسانی در آموزش عالی ایران
علوم انسانی در کشور ایران با چالش های مهمی مواجه است که چالش بیکاری دانش آموختگان، چالش از آن خود سازی (بومی سازی)، چالش چرایی حضور در کلاس درس و چالش پایان نامه ها، رساله ها و مقاله های بدون مسئله از مهم ترین این چالش هاست. نظریه پردازان در مواجهه با این چالش ها راه حل های متفاوتی را مطرح کرده اند. در این مطالعه با روش تحلیل فلسفی ابتدا وضعیت مسئله زای آموزش علوم انسانی در دانشگاه ها تحلیل و با شیوه ای تقلیل گرایانه و با استفاده از دلایل ناظر به نقش آموزش سنتی حافظه محور در ایجاد این چالش ها تبیین شد. سپس، نشان داده شد که در پارادایم تاملی، آموزش چگونه به یادگیری تحول می یابد و این تحول چگونه می تواند در رفع چالش های علوم انسانی موثر باشد. پارادایم یادگیری تاملی مشتمل بر الگوهای متفاوتی است که این مطالعه، با توجه به آنکه دلیل اصلی چالش های پیشگفته در علوم انسانی ضعف و نبود مهارت های منطقی - فلسفی دانش آموختگان است، بر یادگیری کندوکاومحور متمرکز است. یادگیری کندوکاومحور جست وجویی خودجهت ده و پرسش محور در پی فهم و مطالعه ای درباره پرسش، موضوع، مسئله یا ایده ای ارزشمند است. یادگیری کندوکاومحور از طریق عمل کردن به دانشجویان می آموزد که چگونه در رشته تخصصی خود فعالیت کنند. این نحوه یادگیری بازنمودی از فرایند یادگیری طبیعی آدمی است که می تواند در عین انتقال دانش تخصصی، مهارت های منطقی - فلسفی، تفکر خلاقانه و تخیل همدلانه را در دانشجویان پرورش دهد و بدین ترتیب، دانش آموخته علوم انسانی می تواند کارکردی را که جامعه از او انتظار دارد، داشته باشد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.