ناکارآمدی نظریه فیلم روان کاوانه از منظر فمینیسم فرهنگی
در بحث زبان زنانه در نظریه فمینیستی فیلم، تا بحال دو رویکرد عمده مطرح شده است. نخست رویکرد روان کاوانه است که به فرآیند رشد شخصیت از منظر روان کاوی فروید و لکان می پردازد. بنابراین رویکرد، طبق روان کاوی فروید و لکان، شخصیت زنان و مردان با توجه به دو فرآیند متفاوتی که در رشد شخصیت طی می کنند شکل می گیرد. مردان و زنان هر یک خواه ناخواه فرآیندی مشخص را طی می کنند و شخصیتی کامل و تثبیت شده می یابند. پس به عنوان تماشاگران یک فیلم و یا یک محصول فرهنگی، خواه ناخواه، هرکدام به گونه ای تثبیت شده و مشخص، تجربه ی فیلم دیدن را از سر می گذرانند که بر طبق فرمول های ثابت فرآیند رشد شخصیت زنانه و مردانه همواره ثابت و یکسان است. مثلا مردان همواره در جایگاه سوژه ی میل و زنان در جایگاه ابژه ی میل قرار می گیرند. اما پس از ظهور مطالعات فرهنگی بود که رویکرد فرهنگی در نظریه فیلم فمینیستی رخ نمود. بر طبق این رویکرد، دریافت معنای یک اثر سینمایی تحت تاثیر فرهنگ و حاصل مذاکره میان متغیرهای فرهنگ است، هم چون سن، جنسیت، تاریخ، طبقه اجتماعی و اقتصادی و تجربیات زیسته ی هر زن یا هر مردی. بنابراین کوچک ترین تغییری در هر کدام از این عرصه ها، بر معنایی که مخاطب از اثر درک می کند یا به عبارتی می سازد، تاثیری بسزا دارد. پس تمام مردان و تمام زنان همواره و در هر زمان و هر مکان، معنایی یکسان از یک اثر سینمایی بر نمی سازند. با این تعریف، معنا همواره سیال و متغیر است. پس نیازی به ساختن یک زبان زنانه در مقابل زبان مردانه در سینما نداریم. چون وجود زبان مردانه ی تثبیت شده در سینما از اساس در فمینیسم فرهنگی منتفی است. تنها کافیست آثار سینمایی و دلالت های جنسیتی آن ها را از نو خوانش کنیم، با هر خوانش نو، اثر از نو ساختار شکنی می شود و معناهای جدید و حتی ضد گفتمان مرد محور پیدا می کند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.