«ابرانسان» در بینش شعری فروغ فرخزاد و ژیلا حسینی: در رهیافت «زن دیونیزوسی» نیچه ای
فروغ فرخزاد (1313-1345) و ژیلا حسینی (1343- 1375) اگرچه به دو زبان متفاوت فارسی و کردی و نیز در فضای فرهنگی و دوره های تاریخی متفاوت شعر سروده اند، هر دو از زنان هنرمند روشن فکر معاصر ایرانی به شمار می آیند که شعرشان در بستری تراژیک و غیرتیوریک، هماوا با گفتمان پسافمینیسم، در پی پذیرش «کلیت انسانی» و «گذار فمینیستی» از فمینیسم منفی به مثبت، و سرانجام با «گذاری نیهیلیستی»، به دقیقه «آفرینش» ابرانسانی می رسد که معادل «خواست قدرت» «زن دیونیزوسی» نیچه ای است و در نبرد با جزمیت های دوآلیسمی فرهنگ سنتی مردسالار و افراط گرایی های فمینیسم مدرن، که هردو ناقض کلیت انسانی اند، روی می نماید. این مقاله به روشی تحلیلی- توصیفی به بازتاب «بینش تراژیک» این دو شاعر در کیفیت رویکرد آن دو به «متافیزیک» در انواع «بیان عصیان آمیز»، و مفهوم پایانی «عشق به سرنوشت» می پردازد و به این نتیجه می رسد که با وجود تفاوت هایی نسبی و گاه معنادار، که ژیلا را به مثابه شاعر متاخر از اصطلاحا: «اضطراب تاثیر» از فروغ، به مثابه شاعر متقدم می رهاند، آن ها را در نبرد با فجایع و مصایب زندگی بر بنیاد «دگردیسی جان» نیچه ای، به ویژه در بینشی طغیان گر و بیانی غرش گون، و توجیه زیباشناختی و تصدیق خرسندانه تمامیت زندگی، همراه و هماوا می کند و بدین ترتیب از این زنان، ابرانسان آفرینش گر می سازد.
فروغ فرخزاد ، ژیلا حسینی ، ابرمرد ، زن دیونیزوسی ، نیچه
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.