تحلیل جامعه شناختی نقش فقر در تجربه کودک همسری (مطالعه موردی: زنان شهر چابهار)
ازدواج دختران در دوران کودکی، چالشی در مناطق کمتر توسعه یافته و مسیلهای اجتماعی است که در بخش های مختلف جهان، زندگی زنان و کودکدختران را تحت تاثیر قرار داده است. هدف این پژوهش، تفسیر دلایل زنان شهر چابهار از تجربه کودک همسری است که با روش شناسی کیفی و با استفاده از روش نظریه زمینه ای انجام شده است. پژوهش حاضر با ابتنای بر روش نظریه زمینه ای، به درک معنای ذهنی 28 نفر از زنان شهر چابهار نسبت به تجربه کودک همسری و شرایط علی، مداخله ای و بافتی در بازنمایی تجربه زیسته کودک همسری مبتنی بر فقر پرداخته است. به این منظور با 28 نفر از زنان شهرستان چابهار که به روش نمونه گیری نظری انتخاب شده بودند، مصاحبه های عمیق و نیمه ساختار یافته انجام شد. فقر اقتصادی، فقر فرهنگی-آموزشی، شرایط نابسامان خانوادگی و تبعیض جنسیتی، شرایط علی ازدواج دختران در سنین کودکی را فراهم ساخته است. شرایطه مداخلهگر (فقر زنان سرپرست خانوار و چهره زنانه فقر) و شرایط بافتی (فقر شهری، زیست مکان ناامن و مردسالاری هنجاری) نیز ازدواج کودکان را زمینهسازی و تسهیل کرده است. همچنین تحلیل دادهها با نظام کدگذاری سهسطحی باز، محوری و گزینشی نشان داد که مقوله مرکزی منتزع از ازدواج کودکان در بین افراد مورد مطالعه، «فقر مضاعف و کودک همسری چندوجهی» است. یافته ها بر این دلالت داشتند که ازدواج در کودکی، دختران را در معرض انوع آسیب های آشکار و غیر مستقیم از جمله کودک مادری، کودک بیوه گی، خشونت خانگی، بازماندگی تحصیلی، بازتولید چرخه فقر، افسردگی مفرط و انزوای اجتماعی قرار می دهد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.