خوانش پدیدارشناسانه معماری خانه های مسکونی دوره پهلوی دوم در جغرافیای طبیعی و انسانی شهر تهران از ادبیات داستانی
مصادیق معماری برای ایجاد و ارتقای کیفیت، باید از تمامی جنبه های ظاهری و معنایی مورد مرور و بررسی دقیق قرار گیرند. خانه به عنوان یک سرپناه برای پاسخ گویی به نیازهای انسانی، از مصادیق مهم معماری می باشد که نیاز به پژوهش های بسیاری دارد، زیرا خانه های امروزی در مقایسه با گذشته فاقد بسیاری از مفاهیم محتوایی و ظاهری می باشند. از طرفی خانه به عنوان یک نیاز اجتماعی مهم شکل گرفته می تواند با دیگر هنرها نیز بررسی و مقایسه گردد. رویکرد کیفی پدیدارشناسی از رویکردهای مهم ادبیات نظری معماری در رابطه با خانه های مسکونی ایرانی است که مطالعات کمتری در این زمینه صورت گرفته است. هدف پژوهش بررسی معنا و کالبد خانه های شهری تهران در دوره پهلوی دوم با دیدگاه پدیدارشناسانه از دیدگاه یک نویسنده ادبی است تا بتوان به ابعاد کشف نشده ای از خانه ایرانی دست یافت. این پژوهش به روش تحلیل محتوا و با کاربست شیوه هرمنوتیک، به بررسی معانی و کالبد خانه های دوره پهلوی دوم با رویکرد پدیدارشناسی از متون کتاب های مورد بررسی پرداخته است. نتایج نشان می دهند که مفاهیم معماری خانه های مسکونی در متون داستانی جمال میرصادقی، واقع در جغرافیای طبیعی و انسانی شهر تهران، به لحاظ معنایی و کالبدی دارای غنای حسی بالا و قابل تحلیل از منظر پدیدارشناسی می باشند. مولفه های یافت شده نظیر «تنوع ادراکی، تمایل در ورود به مکان، تداوم آشنایی در تعلق فضایی، تجربه فضایی، آرامش با ادراک حسگانی، حس اعتماد به فضا، تنوع رفتاری در رویدادها، ذهنیت آشنا به فضا، ارتباط فردی با محیط پیرامون، تعدد فضای احساسی، کیفیت در تنوع بافت» می باشند که نشان دهنده افزایش کیفیت هریک از اجزای مکان در فضاهای مسکونی آن دوره می باشند.
خانه ، معنا ، کالبد ، ادبیات داستانی ، پدیدارشناسی
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.