تحلیل معادلات ساختاری در رابطه بین الگوهای ارتباطی خانواده با گرایش به تفکر انتقادی و شادکامی دانش آموزان با نقش میانجی انعطاف پذیری شناختی در دانش آموزان
مهارت های تفکر انتقادی به خودی خود، نوعی از مهارت های شناختی است که بر راهبردهای شناختی و جنبه گرایش به تفکر انتقادی بر اجزای نگرشی تفکر و انگیزه پایدار درونی برای حل مسایل تاکید دارد. مطالعه حاضر با هدف تعیین برازش مدل مبتنی بر رابطه بین الگوهای ارتباطی خانواده با گرایش به تفکر انتقادی و شادکامی با نقش میانجی انعطاف پذیری شناختی در دانش آموزان انجام شد.
روش پژوهش:
روش پژوهش حاضر از نوع توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری این مطالعه دانش آموزان دختر مقطع دوم متوسطه مدارس دولتی شهر چالوس بودند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای نمونه ای به حجم 319 نفر انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی ریکتس (2003)، پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال (2010)، پرسشنامه الگوهای ارتباطی کویرنر و فیتزپاتریک (2002) و فهرست شادکامی آکسفورد (آرگایل و همکاران، 1989) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با روش همبستگی پیرسون انجام شد.
نشان داد بین الگوهای ارتباطی خانواده با گرایش به تفکر انتقادی (34/0=r؛ 05/0>P) و شادکامی (35/0=r؛ 05/0>P) رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. بین انعطاف پذیری شناختی با گرایش به تفکر انتقادی (73/0=r؛ 01/0>P) و شادکامی (69/0=r؛ 01/0>P) رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.
بر اساس نتایج مدلیابی معادلات ساختاری مدل مبتنی بر رابطه بین الگوهای ارتباطی خانواده با گرایش به تفکر انتقادی و شادکامی با نقش میانجی انعطاف پذیری شناختی در دانش آموزان از برازش کافی برخوردار است. انتظار می رود تاثیر عواملی همچون الگوهای ارتباطی خانواده و انعطاف پذیری شناختی بر افزایش شادکامی و گرایش به تفکر انتقادی در دانش آموزان مورد توجه محققان و برنامه ریزان تعلیم و تربیت و مشاوران قرار گیرد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.