از تجسدیافتگی و بدنمندی تا تن یافتگی بازاندیشی نقش بدن در تاریخ تحول نظریه معماری غرب
در رویکردهای علوم شناختی نوین در سه دهه اخیر به نقش اثرگذار بدن در فرایندهای شناختی اشاره شده است؛ نقشی که قرن ها با سیطره دویالیسم ذهن بدن در حوزه های شناختی و فکری مانند اندیشه معماری مغفول مانده است؛ درحالی که در این رویکردها بدن نقطه کانونی کشف و شناخت جهان است. این شناخت از مسیر تعامل بین خرده جهان محسوس و قابل درکی مثل معماری با این بدن که در آن واحد هم تجربه می شود (بدن اول شخص) و هم تجربه می کند (بدن زیسته) انجام می شود. اما آیا این بدن و نقش شناختی آن که در رویکردهای فوق ذیل مقوله تن یافتگی اهمیت یافته، در تاریخ اندیشه ورزی معماری همواره مغفول بوده یا از دوره ای فراموش شده است؟! به منظور فهم اینکه بدن واجد چه پیشینه ای در این تاریخ بوده، چه ماهیتی در اندیشه های معماری هر دوره ای داشته، و نقش آن در شکل گیری و تکامل نظریات معماری چه بوده، پژوهش حاضر انجام شده است. همچنین سعی شده با رویکرد توصیفی تحلیلی و به روش استدلال منطقی بخشی از تاریخ نگاشت دوهزارساله نظریات معماری غرب بازاندیشی شود. به دلیل تاثیر غالب فلسفه غرب بر نظریات معماری، این تاریخ نگاشت مبنای پژوهش قرار گرفته است. طبق یافته های پژوهش، ایده های متفاوت از بدن در این تاریخ نظریه پردازی قابل شناسایی است که در طیفی از تجسدیافتگی تا تن یافتگی دسته بندی شده است. پیش بینی می شود کم کم تن یافتگی و نقش شناختی بدن و رویکردهای نامبرده بر نظریات معماری تاثیر بگذارد و جذبه ای در این نظریه پردازی به سمت «نسبت نزدیک بدن اول شخص و معماری» شکل گیرد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.