فهرست مطالب

نشریه فلسفه تحلیلی
پیش شماره 2 (تابستان 1383)

  • تاریخ انتشار: 1383/04/01
  • تعداد عناوین: 7
|
  • موسی اکرمی صفحات 7-29

    در این وجیزه کوشش شده است که پس از نگاهی گذرا به شکل گیری اندیشه نگارش کتاب نقد عقل محض [سنجش خردناب] و ویژگیهای دو ویراست آن، جمال صورت و معنای آن در آینه آینه داری که از دور و از پس غبار ناهمزبانی بدان می نگرد رصد گردد، و برنامه عظیم کانتی در "ارزیابی توانایی عقل محض"، "نجش انواع شناخت نظری"، "تعیین امکان یا امتناع آنها"، "عرضه مابعدالطبیعه عمومی " یا "مابعد الطبیعه ما بعد الطبیعه" یا "پیش آموزی ما بعد الطبیعه"، امید او به پای نهادن ما بعدالطبیعه در "راه امن علم" و دستیابی به "مابعدالطبیعه به مثابه یک ، و سرانجام جایگاه کتاب در جهان فلسفه نشان داده شود.

    کلیدواژگان: نقد (سنجش)، عقل محض (خرد ناب)، ویراست A و ویراست B
  • سید محمد موسوی بجنوردی صفحات 31-47

    متالهین بر این باورند که جهان تحت سلطه و سیطره موجودی واحد است که با حکمت، عنایت، قدرت و عدالت مطلق و محض بر آن حکم می راند. حکمت و عنایت و اقتضای آن را دارد که جهانی با نظام احسن و بیشترین خیرات و کمالات ایجاد کند. جهانی که همچون خود او خیر کامل و محض باشد. اما در نگاه نخست به عالم پاره ای از امور آن را می بینیم که فاقد خیریت است و جنبه شر و ناخوشایند بودن آن بیشتر خودنمایی می کند. این شرور می توانند شرور متافیزیکی (همچون نقص و شناخت نادرست نظام هستی)، طبیعی (مانند درد و رنج و زلزله و سیل و...) یا اخلاقی (همچون گناه و جنگ و جنایت و...) باشند.پرسش مهم این است که اگر عالم تحت سلطه چنین موجود کاملی است، چرا این شرور در آن راه یافته اند؟ چه کسی مسیول ورود آنها به عالم است؟ چرا عالم سراسر خیر و نیکی نیست؟ چرا خداوند اجازه ورود شرور را به این عالم داده است؟در این مقاله پس از ارایه پاسخهایی که حکمای اسلامی بدین پرسش ها داده اند رهیافت برخی از متفکران معاصر همچون جی. ال. مکی را مطرح می کنیم و در آخر پاسخ فیلسوف دین معاصر آلوین پلانتینگا را باز می نماییم.

    کلیدواژگان: عنایت الهی، عدل الهی، شر عدمی، شر بالعرض، شر بالذات
  • احمد بهشتی صفحات 49-65

    با توجه به اینکه فیلسوفان و متکلمان اسلامی واجب الوجود را خیر محض می شناسند و به خیر بودن نظام آفرینش اعتقاد راسخ دارند، این سوال مطرح است که چرا خداوند بندگان خود را عذاب بیم داده است و چرا گنهکاران را در آخرت، کیفر می دهد؟ آیا تخویف و کیفر با خیر بودن نظام هستی و خیر بودن آفریدگار سازگار است؟از آنجا که سوالهای فوق، دغدغه همگانی است، این نوشتار به تبیین راه حلهای مختلفی که از سوی فلاسفه و متکلمان اسلامی ارایه شده، می پردازد و سرانجام با نقد راه حلهای کلامی نتیجه می گیرد که راه حل اشکال، همان است که فلاسفه پیموده اند.

    کلیدواژگان: خیر، شر، تخویف، کیفر، واجب الوجود، نظام هستی، آخرت، گنهکاران، بندگان، حسن و قبح عقلی
  • اعظم رجالی صفحات 67-88

    مقاله حاضر بررسی ولایت در عرفان اسلامی از نظر حکیم صهبا، آقامحمدرضا قمشه ای است. حکیم صهبا به عنوان نماینده عرفان نظری و تبیین کننده نظریات ملاصدرا، شاگردی از شاگردان او می باشد.در این بررسی، معنی ولایت از دیدگاه عرفان اسلامی و نیز تقسیمات ولایت به ولایت عامه و خاصه (با توجه به اینکه ولایت خاصه مختص به پیامبر (ص) و اولاد اوست)، و همچنین تقسیم ولایت به دو قسم مطلقه و مقیده مطرح شده است. سپس مراتب ولایت و در نهایت ختم ولایت که در زمان ما حضرت بقیه الله الاعظم (عج) عهده دار این سمت هستند با توجه به دلایلی که آقامحمدرضا قمشه ای در این زمینه بیان کرده، آورده شده است. به دنیال آن نظریات ابن عربی در مورد بحث ولایت و نقدهایی که آقا محمدرضا قمشه ای بر علامه قیصری در شرح بر نظریات ابن عربی در مورد ختم ولایت وارد کرده مطرح شده است و در آخر نتیجه گرفته شده که حضرت عیسی (ع) خاتم ولایت عامه محمدیه (ص) برای مومنین بوده و امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع) خاتم اولیا به ولایت مطلقه محمدیه اند و به دنبال او معصومین از نسل ایشان که همه نور واحد هستند، این سمت را عهده دارند.

    کلیدواژگان: ولایت، ولایت خاصه، ولایت عامه، ولایت مطلقه، ولایت مقیده، ختم ولایت
  • محمدتقی فعال صفحات 89-118

    تقسیم علم به تصور و تصدیق دومین تقسیم بندی علم حصولی است که در کنار اصطلاح سوم یعنی «حکم» مورد توجه متفکران بوده و بخش مهمی از مباحث علم حصولی را به خود اختصاص داده است. بهترین تعریف تصور، تعریف ابن سیناست که تنها صدر المتالهین به آن عطف توجه کرده است. دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی مکمل نظریه ابن سیناست

    کلیدواژگان: تصور، تصدیق، علم حصولی، حکم، کاشف
  • فاطمه لاجوردی صفحات 119-149

    مهم ترین ویژگی کیهان شناسی مزدایی تقسیم هستی به دو مرتبه مینو و گیتی است. مینو مرتبه ای نادیدنی و فراحسی است که اهورا مزدا، امشاسپندان، ایزدان مینویی و گیتایی و نیز صور مینویی را که حقایق ازلی موجودات این جهانند، در بر می گیرد و در برابر آن گیتی، است که مرتبه ای مادی، قابل مشاهده و موضوع حواس است و جهان مادی و همه موجودات این جهان را شامل می شود در اوستا این دو مرتبه هستی در عین حفظ هویت خود، به سختی در هم تنیده اند چنانکه تصور وجود یکی بدون وجود دیگری ناممکن می نماید. در متون پهلوی نیز، این دو مرتبه به یکدیگر پیوسته اند. عالم مینو همواره در عالم گیتی حضوری فعال دارد. همچون روان ناپیدا که در تن حاضر است و آن را به حرکت و جنبش وا می دارد، مینو روان گیتی و گیتی پیکر مینوست. در کیهان شناسی مزدایی این دو مرتبه لازم و ملزوم یکدیگراند. مینو بن گیتی و گیتی بر مینو است؛ آفریدگان مینویی صورت ازلی و طرح پیشینی آفریدگان گیتایی اند و بدون آنها آفرینش گیتایی ممکن نیست. آفرینش مادی نیز زمینه ظهور و میدان فعالیت آفرینش مینویی است و بدون آن، مینو از رسیدن به هدف نهایی خود باز می مانددر فلسفه اشراق همه مراتب نزولی وجود پایین تر از نورالانور،درسه مرتبه جای میگیرند:نخست"عالم مجردات"است که خود متشکل از"عالم عقل"و "عالم نفس" بوده، نور اقرب (صادر اول)انوار قاهر اعلون،انوار ارباب اصنام و انوار مدبره را در بر می گیردفروتر از آن عالم مثال است که برزخ کلی وحد واسط میان عالم مجردات و عالم مادی یا ناسوت است و صور معلقه مستنیره و ظلمانیه در آن جای دارند.ودر آخر "عالم محسوسات" است که در بردارنده عالم افلاک یا اثیر وعالم عنصریات یا جهان مادی است.در مقایسه کلی میان عوالم چند گانه سهروردی و مراتب مختلف هستی در جهان شناسی مزدایی،می توان گفت که سه گانه عالم مجردات ، عالم مثال و عالم اجسام در حکمت اشراق، به نوعی با سه گانه امشاسپندان و ایزدان،صور مینویی موجودات گیتی ،و عالم گیتی قابل تطبیق است.

    کلیدواژگان: مینو، گیتی، بی گردشی مینویی، سپنته، زمان بی کرانه، زمان کرانه مند، نور الانور، نور اقرب، انوار قاهره اعلون، انوار ارباب اصنام، انوار مدبره(اسفهبدیه)
  • هادی وکیلی صفحات 151-179

    در این مقاله نگارنده کوشیده است تا عرفان را از منظر فازی مورد مداقه قرار دهد و آن را بر این اساس در بستر آسیب شناسی معرفتی و اجتماعی تحلیل نماید. برای این منظور نخست به تعریف مفهوم و پیشینه تاریخی اصطلاح فازی و سپس به توصیف جهان بینی فازی پرداخته است. در پی آن ضمن توضیح منظور از منطق فازی، اصول نظری و قضایای بنیادین آن مورد تبیین و اثبات قرار گرفته اند. پس از آن با طرح مفهوم فازی و سنجش نسیت آن با مقولات علم و حکمت، رابطه عرفان با منطق و تفکر فازی بررسی دشه است. بر اساس این بررسیها عرفان ماهیتا واجد خصلتهایی است که با خصلتهای مزبور در تفکر فازی همنوایی نشان می دهد. به همین دلیل، عرفان را باید فازی نما و به تبع، اصول حاکم بر تفکر فازی را شامل حالش دانست. در بحث از آسیب شناسی عرفان، هدف آن است تا با اعمال رویکرد فازی به عرفان راهبردی متعادل و علمی در داوری نسبت به گونه های مختلف عرفانی فراهم آید. به اعتقاد نگارنده چنین رویکردی به عرفان، مسیر ناهموار ارزیابی و قضاوت در خصوص تعیین سهم عرفانها از حقیقت و صحت را هموار خواهد نمود.

    کلیدواژگان: عرفان، عرفان فازی، منطق، منطق فازی، تفکر فازی
|
  • Musa Akrami Pages 7-29

    After looking at the development of the idea of writing the book Critique of Pure Reason and the Features of its two editions, the author tries to show its beauty of form and rigidity of content. Then he Presents Kantian great project of evaluating the ability of Pure reason, Critique of various kinds of specalative Knowledge, their possibility or impossibility, the realm of metaphysics, Kant's hope for metaphysics entering upon the secure Path of a science and representing it as a doctrine, and finally, the place of the book in the world of philosophy.

    Keywords: Critique, Pure reason, Critique of Pure Reason, edition A, edition B, General Phenomenology, Propaedutic of Metaphysics, Methodology of Metaphysics, Metaphysics of Metaphysics, Metaphysics as a Science
  • Seyyed Muhammad Bojnurdi Pages 31-47

    Theists believe that the Universe is governed by a single being who rules according to absolute wisdom, grace, power and justice. His wisdom and grace implies that He creates a universe with the best possible order and most goods and perfection. A universe which is, as He Himself, perfect and pure good. At the first glance, however, we find the universe lacking goodness, i. e. a universe endowed with Vices and evils. These Vices may be regarded as either metaphysical, natural, or moral. These questions and the like put the Divine attributes such as His Omniscience & Omnipotent, Tawhid (Oneness) Divine Justice, His Grace, divine absolute Wisdom and Power under doubt. The author is attempting to propose solutions posed by Islamic philosophers in this regard. Different approaches taken by some contemporary philosophers such as J.L. McGee and the answer offered by the contemporary philosopher of religion, Alvin Plantinga, will be further studied.

    Keywords: Divine Grace, Divine Justice, Non-Existential Evil, Accidental Evil, and Essential Evil
  • Ahmad Beheshti Pages 49-65

    Since Muslim philosophers,Mutakallimun consider the NecessaryBeing to be Pure Goodness,believe in Infallibaty of the system ofcreation,the question arises as to: Why does God intimidate Hisservants to punishment,why will He punish sinners in the cominglife Akhira?The present writing undertakes to explain solutions posed byMuslim philosophers,mutakallimuns.

  • A'zam Rejāle Pages 67-88

    The Present study is based on the concept of Walayat in Islamic Mysticism according to Agha Hakim Sahba, Mohammad Reza Ghomshehi. Hakim Sahba, as the representative of thoretical Mysticism is an interpreter of Mulla Sadra's Doctirin. The study attempts to evaluate, the meaning of Walayat from the standpoint of Islamic Mysticism and its division in to General Walayat and Specific Walayat, which is Particularly attributed to The Holy Prophet (Peace be upon him) and His Household generation, Moreover, the ranks of walayat and the End of walayat, which in our time, is assigned to Hazrat- e- Basiyyat Allih al- 'Azam, are Presented according to Agha Mohammad Reza Ghomshehi:The ideas of Ibn al Arabi about Walayat and Agha Mohammad Reza Ghomshehi's Criticism on Allameh Qaysari's interlpretation of Ibn al- Arabi's attitudes Concerning the End of Walayat are then being discussed. The article concludes that Jesus Christ (peace be upon him) is the end of Mohammadian General Walayat and Amir- al- Mu'menīn Ali Ibn Abitaleb (peace be upon him) is the end of Mohammadian Absolute Walayat.

    Keywords: Walayat, General Walayat, Specific Walayat
  • Muhammad Taghī Fa'ali Pages 89-118

    The first classification of propositional Knowledge to which is dedicated a great Part of writings of the Scholars of logic, Kalam and philosophy is Tassawur Tasdīq and Hukm. The article tries to discuss these three aspects of propositional Knowledge, i. e. Concept (Tassawur), Statement (Tasdīq) and Judgment (Hudm) and that The best definition of Tassawur belougs to Ibn Sina (Avicenna).

    Keywords: concept, statement, Judgment, Propositional Kuowledge, Representing
  • Fātemeh Lajevardi Pages 119-149

    The Two most important notions of the Mazdean cosmology are mēnō and gētī. Mēnō is a non- material, invisible and suprasensory state which belongs to Ahuramazda, Amshaspands, other deities and the eternal mēnō of the creatures of this world. In a sharp contrast, gētī is the material, contingent and earthly mode of existence. In the Avesta and the Pahlavi texts these two modes of being seem closely interwoven. Mēnō is the unseen force which moves, organizes and manipulates gētī, and gētī is the material form in which mēnō resides and with which it performs its functions. In the Illuminationist philosophy of Suhrawardi all the descending states of being emanated from Nur al- anwar, are classified into three categories of «the world of pure beings» , including the world of intellect and the world of soul, «the world of mithāl», which is the intermediate state, and «the material world»which includes the spheres and the elements. In a comparative outlook, the Mazdean triple worlds of Amshaspandns and other deties, the mēnōg forms of the gētīg beings, and the gētī correspond to the triple worlds of Suhrawardi.

  • Hādi Wakili Pages 151-179

    The article, tries to explore mysticism from a fuzzy thinking angle of view and analyze it in terms of epistemic and social pathology. To do this end, it undertakes first to define the notion and historical background of the term "fuzzy" and then proceeds to describe the fuzzy worldview. It then goes on to expound, what is meant by "fuzzy logic" explaining and proving its theoretical principles and fundamental theorems. While introducing the "fuzzy notion" and analyzing its relation to categories such as "knowledge" and "hikma", the author goes on to discuss the relation between mysticism on the one hand and fuzzy logic and thinking on the other. Accordingly. mysticism enjoys naturally such characteristics that are in harmony with corresponding ones in fuzzy thinking. For this reason, mysticism should be considered as a quasi- fuzzy thinking.