آرشیو دوشنبه ۱۶ امرداد ۱۳۸۵، شماره ۸۲۸
حکمت شادان
۲۱
اندیشه در بزرگراه

هنر تسلیم جنایت نمی شود

محمد آزرم

«ژان آرپ» یکی از دادائیست های مشهور درباره جنبش «دادا» گفته: ما در سال 1915 در زوریخ، که هیچ علاقه ای به کشتارگاه های جنگ جهانی اول نداشتیم، خود را وقف هنرهای زیبا کردیم. در حالی که صدای غرش توپ ها از دور می آمد، نقاشی می کردیم و شعر می خواندیم، شعر می نوشتیم و با صدای بلند آواز می خواندیم. ما هنری ابتدایی می خواستیم و فکر می کردیم انسان را از جنون عجیب آن روزها نجات می دهد. آرزوی ما داشتن نظمی تازه بود. دادائیست ها هنرمندانی معترض به زمانه خود بودند. ضد جنگ بودند اما بی توجه به جنایت هایی که انسان ها علیه هم مرتکب می شدند نبودند. هنرمندان نه در کشور ما و نه در هیچ کجای جهان به طور معمول علاقه ای به جنگ و کشتار ندارند. نفرت از «جنایت» را از زبان همه حتی آمران و عاملان جنایت هم می توان شنید و البته باور نکرد. اما پاسخ هنرمندانی که در واکنش به وقوع جنایت در جهان، فعالیت هنری خود را تعطیل می کنند، بیشتر نشانه تسلیم شدن به شرایطی است که جنایتکاران پدید آورده اند تا اعتراض به آن. تفکر «آدورنو»یی که پس از آشوویتس نوشتن شعر را غیرممکن می داند، با هر خوانش و تفسیری که از آن داشته باشیم با شرایط امروز جهان هماهنگ و همخوان نیست. هنر در شرایط وقوع جنایت های گسترده ای که بازتاب جهانی دارند می تواند حتی به صرف حضورش عامل تسکین دهنده ای برای انسان ها باشد. دادائیست های جهان وطن با جنبش شورشی خود علیه جنایت فریاد می زدند نه درباره جنایت. کاری که آنها می کردند نمایش نمادین رفتاری بود که جنون و هیجان را به جای کشتن انسان، صرف ساختن هنر می کرد. فریاد آنها غرش توپ های جنگی را خاموش نمی کرد و تاثیری در نتیجه جنگ نداشت. اما اجازه خاموش شدن صدای انسان را هم نمی داد. دادائیست ها در بحبوحه جنگ کشورها و نژادها، هنرمندانی با ملیت های مختلف بودند که مرزهای جغرافیایی و قدرت های حاکم در آنها را به رسمیت نمی شناختند. امروز هم نه به احساساتی شدن نسبت به تعهد القا شده از رسانه ها و آن را وظیفه ای هنری تلقی کردن، آن هم با تاریخ انقضایی کوتاه مدتش، نیازی هست، و نه به سکوت هایی که نشانه تسلیم شدن به جنون جنایتکاران است. فقط کافی است به یاد داشته باشیم حفظ هنر، در هر شرایطی، نفرت از جنایت است.