آرشیو یکشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۸۸، شماره ۴۱۸۸
صفحه آخر
۲۴

سلوک باران

محمدرضا رنجبر

آدم وقتی خودش خراب شد همه را خراب می بیند، همه را مثل خود می بیند. می گویی چرا تقلب می کنی می گوید همه تقلب می کنند، چرا دروغ می گویی همه دروغ می گویند. یادم هست بچه بودیم و با شتاب دور خود می گشتیم و یک مرتبه بر جای خود ایستاده و احساس می کردیم همه چیز دور سرمان در گردش است،درحالی که چیزی نمی گردید، نمی چرخید بلکه تمامی این چرخش ها و گردش ها ریشه در چرخیدن و گردیدن ما داشت.