آرشیو یکشنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۸، شماره ۶۸۴۰
صفحه آخر
۲۴

برشی از یک مثنوی بلند به مناسبت برگزاری کنگره سرداران جنگ و بیست و سه هزار شهید استان خراسان رضوی

شجاع الدین ابراهیمی

آیینه بسته ست امشب «چفیه» ام

نام یک گل می کشد تا گریه ام

این سوال عشق از هر خنجر است

مرگ سرخ گل چرا زیباتر است؟

«شمر» در آیینه خنجر می کشد

گل شهیدان را به محشر می کشد

می درخشد تا ابد آیینه وار

سایه گلهای پرپر در غبار

خون برای عشق مل آورده است

غم برای گریه گل آورده است

یاد یک عشق بهاری کرده ام

چون قناری بی قراری کرده ام

یاد سنگر یاد جبهه یاد«جنگ»

یاد شلیک حماسه با تفنگ

می نویسم نت به نت آهنگ را

نام «سرداران» عشق و جنگ را

نام آ نان را که گلگون سینه اند

آسمانی در دل آیینه اند

با دل تبدار - با انگشت داغ

می شمارم یک به یک گلهای باغ

یادآور کوه و دشت پاوه را

پرچم خونین دست «کاوه» را

بر لب رزمندگان این اشهد است

«شوشتری» سردار شهر مشهد است

بر تن اش رخت شهادت چون نکوست

«خامنه» خواهی بهای خون اوست

آن عزیز جمع انسی مان کجاست؟

ای برادرها «برونسی» مان کجاست؟

عشق پیغام جنون آورده است

«رستمی» را رخش خون آورده است

آخر گل چیست؟ خونین پیکری

روی گل گریه نوشته «کشوری»

دیده ام محراب در محراب دین

«ساجدی» را در نماز آخرین

چهره داوود - دودی دیده ای؟

لاله ای شکل «فرودی» دیده ای؟

جبهه دارد «یوسف» صاحب «کلاه»

آسمانگرد«خبوشان» است ماه

باغ خون خاک «خراسان» می شود

«بیست و سه» لاله «هزاران» می شود

سروهای سبز ایمان اند و بس

افتخار ما «شهیدان» اند و بس...

سرزمین نینوا یادش بخیر

کربلای جبهه ها یادش بخیر...