آرشیو سه‌شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۱، شماره ۲۳۸۹
صفحه آخر
۱۶
نمایشگاه

جوان برومند اما بی سرپناه

علیرضا رییس دانا

در آستانه نمایشگاه بیست و پنجم ایستاده ایم. 25 بهار از عمر کودکی که در سال های آغاز دهه 60 متولد شد، می گذرد و به قاعده باید امروز جوان برومندی باشد، برکشیده و قامت افراشته و بی نیاز به یاری این و آن، اما هنوز گویا جوان ما مشکلاتی دارد، هنوز سرپناهی از آن خود ندارد، سال ها نیازمند سالن های صنعتی و غیرمعمول نمایشگاه بین المللی بود و حالاچند سالی است دل در گرو مهر مسوولان مصلی بسته تا در هر بهار اجازه برپایی به آن دهند. هیچ یک از این اماکن با همه ویژگی هایشان تناسبی با جوان 25 ساله ما ندارد. اما گویا کلانشهر تهران مکانی درخور ندارد که گنجای این جوان باشد. اما به هر حال دلخوشیم به واریته بهاری کتاب: گرد آمدن چند میلیون جوان و پیری که ممکن است از تهران و جای جای ایران که همه آنچه در طول سال با خون دل و رنج و تحمل گرانی روزبه روز مواد اولیه تحمل کرده اند، در برابر چشم مشتاقان فرهنگ مکتوب به تماشا نهاده اند، دلخوشیم به دیدار بسیار دوستان و آشنایان که همین نمایشگاه اغتنام فرصتی ایجاد می کند تا دستان شان را بفشاریم. دل بسته ایم به تازه های کتاب که برای نخستین بار در سفره نمایشگاه دیده می شوند و چه بگویم که گاه نیز غصه یی دل ما را می فشرد از دوستانی که به هر دلیل (مشکلات مالی، درگذشت و دیگر) بر سر این سفره حضوری ندارند. با همه اینها نمایشگاه خوش است، در آن شور بهاری و جوانی در هم می آمیزد، تکانی به وضع مالی بد نشر می دهد، کتاب هایی به خانه ها و کتابخانه ها ره می جویند و پس از 10 روز عرق ریزی و شور پرونده یی بسته می شود تا دگر سالی باز گشوده شود. عمر جوان ما کم کم این گونه افزون می شود.