آرشیو دوشنبه ۲۸ امرداد ۱۳۹۸، شماره ۹۵۷۰
صفحه اول
۱
سرمقاله

تشخیص مصلحت بفرمایید!

مسعود پیرهادی

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین و الائمه علیهم السلام.

برویم  به سال 10 هجری قمری و حجه الوداع؛ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از جبرئیل درخواست می کنند از خدا بخواهد تا ایشان را از ابلاغ وصایت امیرالمومنین علیه السلام معاف بدارد؛ زیرا از کمی متقین و زیادی منافقین و فساد ملامت کنندگان و حیله ‏های مسخره کنندگان اسلام اطلاع دارند اما با وجود این می دانند خداوند از ایشان راضی نمی ‏شود مگر آنچه در حق علی بر او نازل کرده ابلاغ نمایند. «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس؛ ای پیامبر برسان آنچه در حق علی از پروردگارت بر تو نازل شده و اگر انجام ندهی رسالت او را نرسانده ‏ای و خداوند تو را از مردم حفظ می‏ کند.»

سپس پیامبر خدا (ص) محکم، قاطع و مستظهر به وعده الهی فرمود: «ای مردم، این مطلب را درباره او بدانید و بفهمید و بدانید که خداوند او را برای شما صاحب اختیار و امامی قرار داده که اطاعتش را واجب نموده است بر مهاجرین و انصار و بر تابعین آنان به نیکی و بر روستایی و شهری و بر عجمی و عربی، و بر آزاد و بنده و بر بزرگ و کوچک و بر سفید و سیاه. بر هر یکتاپرستی حکم او اجرا شونده و کلام او مورد عمل و امر او نافذ است. هر کس با او مخالفت کند ملعون است و هر کس تابع او باشد و او را تصدیق نماید مورد رحمت الهی است. خداوند او را و هر کس را که از او بشنود و او را اطاعت کند آمرزیده است.»

از فرازهای دیگر خطبه غدیر در اینجا می گذرم، اما شیعیان و محبان امیرالمومنین (ع)، لااقل در این ایام نگذرند. آیات قرآن، تاکیدات صریح پیامبر (ص) در غدیر، بشارت و انذار بی بدیل و خلاصه هر چه در توان ایشان بود به کار گرفته شد، اما پس از ماجرای غدیر با آن عظمت و بیعت مسلمانان، تنها هفتاد روز بعد، شد آنچه شد؛ سقیفه به پا شد و امر خدا و تاکید رسول خدا به کناری نهاده شد و علی (ع) بالاجبار، بنا به «مصلحت» و برای بقای اسلام، سکوت پیشه کردند؛ سکوتی به طول بیست و پنج سال.

آن علی (ع) بود و مسئله هم ولایت، امامت و وصایت بعد از پیامبر (ص) بود؛ مسئله ای که هدایت بشریت را تحت الشعاع قرار می داد. 

هزار و چهارصد و سی سال سفر کنیم. دو فقیه، دو اسلام شناس، دو قاضی القضات، فارغ از قضاوت راجع به آنان، اصلا کارشان تشخیص مصلحت ها و صلاحیت هاست، از مصلحت نظام تا مصلحت و صلاحیت کاندیداها و حتی رهبر مملکت؛ اما نکته شگفت انگیز ماجرا اینجاست که در سخنرانی و نامه نگاری خود نمی دانند، مصلحت را به مقتل می برند.

آقایان! شان شما که جای خود، جایگاه بزرگتر از شما نیز بالاتر از اسلام نیست، فلذا تشخیص مصلحت فرموده و بیش از این دشمن شادمان نکنید. تمسک به ولایت امیرالمومنین که شکرش را ابتدای متن به جا آوردیم یعنی همین تشخیص مصالح؛ یعنی خود را سپر اسلام کنیم نه بالعکس.