آرشیو چهارشنبه ۳۰ امرداد ۱۳۹۸، شماره ۴۴۴۴
صفحه آخر
۱۶
در ستایش جزئیات

خودزنی اخلاقی

دکتر سید حسن اسلامی اردکانی

کنار پل ورسک ایستاده بود و با نوه اش که دختر دوازده- سیزده ساله ای بود، گپ می زد و همزمان مدل عکاسی او شده بود.

یک خودرو پژو 206 با سرعت بالا آمد و کنار پل که رسید، راننده آن که جوانی پرانرژی بود، داد زد: «راننده این پراید کیه؟» در واقع، پراید راه عبور را بسته بود.

پدربزرگ بلافاصله پاسخ داد: «قابلی نداره!» و به سمت خودرو حرکت کرد. راننده جوان گفت: «این که مدلش قدیمیه!» و متلکی پراند.

آن مرد پاسخ داد: «مدلش مثل خودمه» و با دست به سر و ریخت خود اشاره ای کرد. راننده جوان خندید و اندکی شرمزده گفت: «فدای تو بشم» و تعارفاتی از این دست سر گرفت. از تسلط آن مرد بر موقعیت و تبدیل یک گفت وگوی بی ادبانه به فضایی شادان لذت بردم. آن مرد به واقع معلم اخلاق بود.

بعد که دور شدم، افسوس خوردم که کاش با او گپی زده بودم و از کار و بارش بیشتر خبردار می شدم. او با آرامش و لطافت به خودش حمله کرد، اما در واقع حریف را مغلوب منش خود کرد.

اینها خبرهای اخلاقی است که باید در رسانه ها منتشر شود، نه دیدار فلان مقام از فلان مکان و سخنان تکراری بهمان رییس در مقابل بهمان شنوندگان اجباری.

در واقع اگر گزارش آبراهام مزلو را درباره افراد خودشکوفا بپذیریم، به نظر می رسد که این مرد دست کم یکی از ویژگی های این کسان را داشت.

به نوشته او افراد خودشکوفا صفات متعددی دارند که یکی از آنها «داشتن شوخ طبعی فلسفی و غیرخصمانه» است (انگیزش و شخصیت، آبراهام مزلو، ترجمه احمد رضوانی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1369، ص235).

به این معنا که آنان به کسی نمی خندند، اما آماده اند تا با دیگران بخندند.

افزون بر آن، این شوخ طبعی در آنها همراه با نوعی ادب و نزاکت است و در آن نشانی از تحقیر دیگران نیست. برعکس آنها حاضرند به خودشان به راحتی بخندند و به وضع کلی بشر نیز نیشخند بزنند بی آنکه کسی را برنجانند.