شوکران نوش
به حسین علیزاده برای بودنش
می نپندار که هر زخمه چو بر ساز زدی بی حساب است و کتاب است که با ناز زدی
آن زمانی که تو با غمز بتان می خور و مست رمز دستان به جنونی بر آواز زدی
راست اندیشه کنان چرخ زدی جوشیدی پنجه در سلسله خانه برانداز زدی
به جهانی نفروشی چپ و درابت را لحظه ای را که به پایان هر آغاز زدی
بزن آتش که خمش گردد از آن اهل ریا زه چو بستی به میان پرده و گر باز زدی