آرشیو چهارشنبه ۲۳ امرداد ۱۳۹۸، شماره ۳۵۰۰
ادبیات
۹
شیرازه

راز پنهان

شرق: «زندگی پنهانی» عنوان رمانی است از سوزان ورمیر که با ترجمه اعظم خرام در نشر کتاب پارسه منتشر شده است. سوزان ورمیر نام مستعار پائول گوکن، نویسنده معاصر هلندی، است. گوکن پس از نوشتن رمان «فراگیر» در سال 2006 با مشورتی که با ناشرش داشت، تصمیم گرفت کتاب هایش را با نام مستعار سوزان ورمیر منتشر کند. او تا پایان عمرش با همین نام جعلی به نویسندگی و چاپ آثارش پرداخت. از نام مستعار گوکن فقط افراد بسیار نزدیک و ناشرش خبر داشتند و البته در سال 2010 تردیدهایی درباره وجود نویسنده ای با نام سوزان ورمیر پیش آمد. در این سال رمان «زندگی پنهانی» کاندیدای دریافت جایزه ای ادبی شد؛ اما وقتی در روز اهدای جایزه خبری از سوزان ورمیر نشد، شایعات زیادی درباره نویسنده و کتابش پیش آمد که البته ناشر همه آنها را تکذیب کرد. گوکن در سال 2011 از دنیا رفت و یک هفته پس از مرگش بود که ناشرش راز او را فاش کرد و نام واقعی اش را اعلام کرد.

رمان های پائول گوکن یک ویژگی مشترک دارند؛ داستان تمام آنها در تعطیلات رخ می دهد و درواقع نویسنده تمام داستان هایش را با موضوع تعطیلات می نویسد. گوکن هر سال تابستان کتابی تازه منتشر کرد، البته با نام سوزان ورمیر. در بخشی از رمان «زندگی پنهانی» می خوانیم: «افق در خطی طولانی و بی انتها امتداد پیدا کرده بود. آسمان آبی بود و هیچ ابری در آن دیده نمی شد. حتی خورشید هم در آسمان نبود و هلن نمی دانست این نور روشن از کجا آمده است. او در منطقه بسیار زیبایی از دریا شناور بود. انگار در استخری بی کران شنا کند. حجم عظیمی از آبی روشن، بی بو و صاف و بدون موج او را در بر گرفته بود. آب، مثل ژله دقیق از لای انگشتانش سر می خورد. حتی مجبور نبود برای شناورماندن دست وپا بزند. این ماده شفاف، او را روی آب نگه داشته بود. عجیب و مرموز بود ولی احساس خوبی داشت. برای اولین بار در طول این روزها و ماه های سخت، احساس آرامش می کرد. سکوتی سنگین همه جا را فرا گرفته بود. هیچ ماهی یا پرنده ای دیده نمی شد. نقطه کوچکی در افق دیده می شد. نقطه، لحظه به لحظه بزرگ تر شد. قبل از آنکه چشم برهم بزند، نقطه به اندازه یک توپ شد و همین طور نزدیک و نزدیک تر آمد. شیء شناور به شکل بیضی درآمد و ناگهان دقیقا جلوی او حاضر شد». در این رمان، فرانک و هلن می خواهند در یک کشتی تفریحی جشن باشکوه سالگرد ازدواجشان را برگزار کنند. پس از آنکه آنها چند روزی را در کشتی سپری می کنند، ناگهان فرانک غیبش می زند و هلن همه تلاشش را می کند تا همسرش را پیدا کند، اما موفق نمی شود و ناامید به خانه برمی گردد. گم شدن فرانک رازی است که درون خود اتفاقات دیگری را در پی دارد.

«مرد غیرقابل اعتماد» رمانی است از یوستین گردر که این کتاب نیز با ترجمه اعظم خرام در نشر کتاب پارسه به چاپ رسیده است. یوستین گردر از نویسندگان معاصر نروژی است و در ایران با کتاب «دنیای سوفی» شناخته می شود. «دنیای سوفی» البته شهرتی جهانی دارد و به 60 زبان ترجمه شده و در نسخه های بسیاری در کشورهای مختلف به فروش رفته است. گردر در رمان «مرد غیرقابل اعتماد» روایتی از تنهایی، دروغ و همچنین قدرت کلمات به دست داده است. گردر در رشته های فلسفه، الهیات و ادبیات به تحصیل پرداخته و در این رمان نیز اطلاعات گسترده اش دیده می شود. در ماجرای این رمان، با مردی با نام جیکوپ روبه رو هستیم که از همسرش جدا شده و تنها زندگی می کند. او زندگی اش را با شرکت کردن در مراسم خاکسپاری آدم هایی که نمی شناسد می گذراند. او خود را پشت دروغ های خیالی پنهان می کند و داستان سرایی برایش اعتیادی غیرقابل ترک است. در بخشی از رمان می خوانیم: «خیلی از ما می خواستیم در آن بعدازظهر اوایل سپتامبر 2001، آخرین احتراماتمان را نثار اریک لوندین کنیم. در بین ما ترولز، پسرعموی تو هم دیده می شد و به همین علت، تصمیم گرفتم قصه ام را از همین جا شروع کنم. ده سال بعد قرار بود من او را دوباره به همراه لیو بریت و دو دخترشان ملاقات کنم و همان جا بود که تو را برای اولین بار دیدم. آن روز در کلیسای وست آکر جای سوزن انداختن نبود. ما در دسته های کوچک تا محلی که قرار بود اریک را به خاک بسپارند، تابوت را تشییع کردیم. برگ های درختان جلوی نور خورشید را می گرفتند، اما باز هم نور به چشمانمان می تابید و بهانه خوبی به دست بعضی ها می داد تا عینک های آفتابی شان را بیرون بیاورند و به چشم بزنند. در سر من، آواز کر اجراشده در کلیسا، هنوز هم زنگ می زد. تک نوازهای باشکوه ترومپت و نوای روح نواز ارگ».