آرشیو سه‌شنبه ۲ مهر ۱۳۹۸، شماره ۳۵۳۲
روزنامه فردا
۱۶
یادبود

مقصد آخر: کهک

مهرداد فلاح (نقاش)

مقصد آخر، آرامستان عربشاهی (سعدالحکما) در روستای کهک قم بود. مسعود عربشاهی در آخرین روز تابستان 98 به خانه ابدی بدرقه شد و به این ترتیب، هنر ایران با یکی از دردانه های خود وداع کرد. از قم به طرف کاشان در حاشیه کویر، جاده ای قرار دارد که به طرف سلسله کوه «تخته پلنگ» می رود. از آنجا در مسیری طولانی با عبور از روستاهای سلم، خورآباد، سیرو و رجان، به باغ های کهک در دامنه کوه می رسید؛ روستایی با قدمت بسیار، تبعیدگاه ملاصدرا و خلوتگاه درویشان و مردان معتکفی که در زمان صفویه، شلوغی، تجارت و سیاست را در اصفهان تاب نیاورده و به آنجا کوچ کردند؛. مسعود عربشاهی اوقات زیادی از زندگی خود را در کودکی و نوجوانی در این منطقه سپری کرد. پدربزرگش در کهک زندگی می کرد. طبیب بود و نزد مردم ده احترام بسیار داشت. عربشاهی غروب 31 شهریور 98 در این روستا برای ابد آرمید؛ درست یک سال واندی پس از رفتن صادق تبریزی. کسانی که تاریخ هنر مدرن ایران را دنبال کرده اند، حتما از دوستی دیرینه استاد تبریزی و مرحوم عربشاهی مطلع هستند. قطار زندگی مسعود عربشاهی و صادق تبریزی در سال 1335 در هنرستان هنرهای زیبا تلاقی پیدا کرد. از همان زمان این دو کاملا به هم وصل بودند، در سال 1338 صادق تبریزی در اداره کل سفالگری کشور روی یکی از آثارش کار کرد و خط را به جای تمام اقلام مورد استفاده در نقاشی، به کار برد و نقاشیخط را ابداع کرد. در 200 سالی که گذشت، دو سبک از این مملکت در هنر بصری به وجود آمد؛ یکی نقاشیخط و دیگری سقاخانه. عربشاهی، صادق تبریزی، روحبخش، قندریز و... میوه این جریان هستند. صادق تبریزی و مسعود عربشاهی بسیار موفق، بسیار دانا و یکی از ثروت های هنر نگارگری و مجسمه سازی و نقاشی و درکل، هنرهای تجسمی ایران بودند. از دوران کودکی و نوجوانی، تصویر مرد بلندقامتی در خاطرم مانده که به گالری متعلق به زنده یاد تبریزی، واقع در خیابان سمیه یا به منزل مرحوم تبریزی زیاد رفت وآمد می کرد. شاید به جرئت بتوانم بگویم آن دو بیشترین خاطرات مشترک را داشتند. امثال صادق تبریزی و مسعود عربشاهی به واقع نسل تکرارناشدنی غول های تاریخ نقاشی و مجسمه سازی مدرن ایران بودند که جای خالی آنها حالاحالاها پر نخواهد شد.